احسان میرزائی - شهروندخبرنگار: زندگی بهتر

زندگی بهتر چیست؟

 

ابتدا باید ببینیم آیا واقعا می خواهیم زندگی بهتری داشته باشیم یا همین روزمرگی و سکون را ترجیح می دهیم!

همه در زندگی اهدافی داریم، که برای رسیدن به این اهداف تلاش می کنیم؛  اما کیفیت تلاش و مدت زمانی که طول می کشد تا به اهداف برسیم متفاوت است. گاهی افراد مطلع و آگاه اهداف و روند رسیدن به هدف را کاملا برنامه ریزی می کنند با اختلاف زمانی اندکی به هدف خود خواهند رسید؛ اما فردی که برای رسیدن به هدف خود از برنامه ریزی منظمی پیروی نمی کند، ممکن است به بیراهه هایی برود و بعد از گذشت مدت زمانی از خیر رسیدن به هدف خود بگذرد. اما روند شایع، تشخیص نیاز و تبدیل نیاز به هدف و تلاش برای رسیدن به هدف است.

زندگی از نظر من یعنی هدف، اما نه یک هدف!

بلکه باید سیستم آموزشی و حمایتی خانواده به گونه ای باشد که رفتار و استعداد ها از کودکی تحلیل و بررسی شود؛ تربیت گروهی و هماهنگ برای او صورت بگیرد استعداد های او کشف شود و پرورش یابد؛ کودک کم کم  استقلال و قدرت تصمیم گیری را یاد می گیرد.

پدر و مادر باید تلاش کنند صلح در زندگی در زندگی کودک تامین شود و با حقوق خود آشنا گردد؛ سپس او در قدم های بعدی از سرمایه های بزرگی چون استقلال، قدرت تصمیم گیری، شجاعت، جسارت، احترام و ... برخوردار است و می تواند برای زندگی خود تصمیم بگیرد؛ در چه رشته ای و کدام دانشگاه تحصیل کند، چه شغلی را برگزیند، چه کسی راب ه همسری برگزیند، کدام محله یا کدام شهر یا کدام کشور زندگی کند و ...

زندگی بهتر: شامل اهداف کوتاه مدت و بلند مدت می شود، با قدرت اراده و عزت نفسی که فرد از کارهای خیر خواهانه و مشارکت های اجتماعی کسب کرده از پلیدی ها و نا پاکی ها ایمن می ماند. 

کودکی که به حقوق خود آشنا باشد و پدر مادر بر فرض مثال در انتخاب دین با آگاه ساختن او با ادیان مختلف دست او را برای انتخاب بازگذارند، دارای قدرت های شخصیتی و رفتاری گوناگونی از جمله نه گفتن شده و در شرایط مختلف گرفتار زشتی ها نمی شود.

بسیاری از افراد موفق روزی به سرمایه های متفاوت اجتماعی خود پی برده اند دانستند که برای رسیدن به جایگاه بهتر باید تلاش کنند. 

هیچ دانه ای بدون آن که زیر خاک رفته باشد جوانه نمی زند!

نیت خیلی مهم است، مثلا من قصد سفر کردم، تنها بودم و ده ها کار ناپسند می توانستم انجام دهم یا به ده ها راه بد بروم! اما با خود نیت کردم سفری سالم داشته باشم، بدون حاشیه های گمراه کننده. سفری در مسیر سبز تا نشانه های خداوند را ببینم و با انسان های خوبی آشنا شوم. 

شاید نیت ابتدایی من کلی به نظر می رسید، اما در پایان سفر آنچه حاصل شد فراتر از توقع بود. 

پس توکل بر خدا تاثیر مثبتی در روند رسیدن به اهداف کوتاه و بلند برای رسیدن به زندگی بهتر دارد. 

اما همه را گفتم تا به اینجا برسم؛ در 1160 کیلومتر سفری که داشتم هیچگاه مبدا و مقصدی فکر نکردم؛ زندگی از نظر من یعنی هدف، اما نه یک هدف!

از لحظه به لحظه سفرم لذت بردم، هرجا دوست داشتم کنار زدم و از طبیعت لذت بردم، از دیدن شهر ها و روستا های بین راه و مردمان لذت بردم. چون تنها سفر می کردم ارتباطی صمیمی و موثر مردم داشتم، مردمانی که اولین بار بود در زندگی دیده بودمشان، اما آخرین بار نخواهد بود!

زندگی بهتر همین الآن است، واقعیت را قبول کنیم و با تمرین مستمر، عادت های ناپسند زندگی را از خود دور کنیم. از لحظه به لحظه زندگیمان لذت ببریم، درگیر روزمرگی ها نشویم. 

روز گذشته به تولد کودکی که قربانی اسید پاشی شده بود دعوت شدم، تاکید می کنم روی دعوت چون اگر قرار بود این جشن تولد عمومی باشد قاعدتا اطلاع رسانی عمومی می کردند. در محیط کار این موضوع را مطرح کردم به دو ساعت نکشید که ''انسان'' ها برای شادی آن کودک مبلغی جمع کردند!

راستش به وجد آمدم، دیدم که انرژی بالایی در فضا جاری شده، تاب تحمل این همه انرژی را نداشتم و با پیامی آن را بین دوستانم تقسیم کردم، که ای دوستان هرکس تمایل دارد در شادی این کودک سهیم باشد با من تماس بگیرد!

باز هم انسان ها با من تماس گرفتند، باز سرشار از انرژی شدم، باز تحمل این همه انرژی را نداشتم، روحم به پرواز در آمده بود تا به جشن تولد این کودک مظلوم بروم؛ بروم و تمام این انرژی را به او و خانواده اش تقدیم کنم، تا بفهمند چه دل هایی عاشقی برایشان می تپد، تا درک کنند تک تک تپش هایی را که سرشار از مهر است. در طول مسیر در تاکسی با مسافر کناری سر صحبت را باز کردم، فکرم پیش کودک بود و حرفم با همسفرم بی قافیه.

سادگی ام را تجربه کردم، باعث شدم ماهیگیران بی قایق به تکاپو افتند تا بلکه آب را گل آلود کنند و در لجن های ساحل حیثیت من را به باد دهند!

اما آن چه برایشان باقی ماند، دست و پایی آغشته به لجن و بوی گندش بود.اما من لحظه ها را زندگی می کنم پس صداقتم در بیان و عمل ضامن نیت خیرم است.

این هم خاطره ای شد و خواستم بگویم در زندگی گزک به دست ناپاکان ندهیم تا آرامش داشته باشیم؛ مخصوصا در شبکه های اجتماعی که عکس پروفایل همه با لبخند است و در دل برخی توده ای گداخته از آتش کینه و نفرت، برای رسیدن به زندگی بهتر در گزینش دوست محتاط باشیم، دوستانی که همزبان و همفکر شما هستند و به صداقت شما ایمان دارند را بشناسید و همانند جویندگان طلا آن ها را از میان دانه های سیاه و کثیف سنگ و خاک پیدا کنید.

گاهی برای پیدا کردن دوست نیاز با ذره بین است و باید وسواس به خرج داد.

 طابع قوانین اداره یا محل کار باشیم اما خود را به خاطر رعایت قوانین اداری نابود نکنیم! تا حالا هیچ کارمندی را ندیدم که به خاطر تاخیر اخراج شود یا حقوقش کم شود. هرچند اضافه کاری ابزاری کنترلی در دست روسای اداره ها است اما ارزش اعصاب و چند ساعت در کنار خانواده بودن بیشتر است یا بیکار در محل کار نشستن تا ساعات اضافه کاری پر شود؟

دوره و زمانه عوض شده، همانطور که به مرور زمان عروسی های هفت شبانه روزی به یک شب رسیده، می توان عروسی را به یک میهمانی تبدیل کرد! چه ایرادی دارد که در این دوران بحران اقتصادی دختر و پسر به جای خرج ده ها میلیون تومن پول، به زندگی خود برسند و اول کار زیر بار غرض و وام نروند؟

همین بدهکاری ها باعث می شود صلح در خانواده به خطر بیفتد! زن و مرد کار کنند تا بدهی هزینه های ازدواج را بپردازند وقتی به خانه می روند نتوانند عشق را آنگونه که باید به یکدیگر تقدیم کنند. 

باید تمرین کنیم از چشم و هم چشمی، حسادت، قضاوت، مصرف گرایی دست بکشیم! ساده زندگی کنیم، درگیر مد و مارک لباس و جدیدترین گوشی نباشیم، ساده باشیم و ساده زندگی کنیم، دور از تجملات !

باید تلاش کنیم پشت سر دیگران غیبت نکنیم! باید تلاش کنیم برای هم چاخان نکنیم و دروغ نگوییم!

باید خود را بشناسیم و دلمان برای یکدیگر به تپش بیفتد! وقتی را برای خدمت به دیگران تعیین کنیم، در فعالیت های خیریه مشارکت داشته باشیم. توان و استعداد های خود را برای ارتقاء سطح کیفی زندگی دیگران به کار گیریم.

همه انسان ها حقق دارند زندگی بهتر داشته باشند. هنگامی که ما دلمان برای یکدیگر تپید، هوای یکدیگر را داشتیم و دست هم را گرفتیم دولت دیگر نمیتواند در خدمت رسانی و تخصیص بودجه برای آموزش و فرهنگسازی کوتاهی کند. دولت را ما ملت انتخاب کردیم برای خدمت نه برای حکمرانی!

باید بدانیم که در این دنیا بازتاب اعمال مان به خودمان بر می گردد!

باید تلاش کنیم کره زمین را همچو کودکی معصوم و بی دفاع دوست داشته باشیم، زمین را حمایت کنیم. 

باید از شنیدن خبر 1/5 درجه گرمایش زمین در مناطق مختلف ایران بترسیم و به دنبال راهکاری باشیم تا به سهم خود جلوی فاجعه را بگیریم.

مگر نه این است که می خواهیم آینده ای خوش برای خودمان و فرزندانمان رقم بزنیم؟ پس چرا کاری می کنیم که آینده خودمان و فرزندانمان را به خطر می اندازیم؟

باید آگاهی خود را از محیط زیست بالا ببریم، باید طبیعت را دوست داشته باشیم. صلح و امنیت ما در گرو سلامت و پایداری طبیعت است.

هر جا دیدیم طبیعت را خدشه دار کرده ایم، در پی ترمیم آن باشیم.

زندگی بهتر امروز و آینده ما با هر شیوه و نگرشی به پایداری طبیعت بستگی دارد، چرا که اگر یک پلانگتون در اقیانوس بر اثر بی مبالاتی ما نابود شود، تاثیرش به تک تک انسان ها می رسد و زندگی بهتر به خطر می افتد. 

به امید روزی که خوشبختی خود را در گرو خوشبختی دیگران تعریف کنیم، منافع جمع را به منافع فرد ترجیح دهیم.

 

احسان میرزائی www.ofmedia.ir

سه شنبه - 25 - آذر - 1393

19:05شب

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.