گزارش مصائب رفتن به پردیسان

چطور بدون خودروی شخصی به پردیسان رفتم...؟!


بدون استفاده از خودروی شخصی و آژانس با کمی پیاده‌روی و ۴ هزار تومن کرایه در نشست گفت‌وگوی پردیسان شرکت کردم.


پایگاه خبری گُلوَنی، احسان میرزائی: روز یکشنبه ۲۵ بهمن بدون خودروی شخصی در هشتمین نشست گفتگوی پردیسان شرکت کردم. اما چطور؟!

با بی آر تی از چهار راه ولیعصر تا روی تونل رسالت رفتم، خیلی شلوغ بود. بعد پیاده از کوچه شیروان رد شدم و به بوستان نظامی گنجوی رسیدم که دقیقا کنار خروجی غربی تونل رسالت است، سپس از داخل پارک به کنار اتوبان حکیم رفتم، عبور از پارک نیاز به مهارت در جهت‌یابی داشته و رسیدن به کنار اتوبان ریسک بالایی دارد، چون باید از کنار یه کانال بزرگ فاضلاب شهری رد بشی، یعنی اگر فرد نابلدی شب بره اونجا، دخلش آمده؛ اگر جسدش روز بعد سمت مزارع سبزی‌کاری پایین شهر پیدا بشه واقعا شانس آورده، چون این رات‌ها (موش‌های بزرگ) همینطوریش آدمو می‌خورن، چه برسه که طرف مرده باشه! خلاصه بعد از چن دقیقه یه پیکان داغون ترمز زد و تا پردیسان رسوندم، کرایش ۱۵۰۰ تومن بود.

اول فکر کردم که نشست در خود سازمانه پس دقیقا روبروی سازمان پیاده شدم، از میان درختچه‌ها و بوته‌های غیر بومی رد می‌شدم که بوی تند فاضلاب به مشام رسید، با احتیاط بیشتری رد شدم که مبادا تو باتلاق فاضلاب گرفتار بشم! خلاصه از این مرحله هم عبور کردم، اما وقتی به سازمان رسیدم متوجه شدم که نشست در سالن سرو برگزار میشه…

از کارمندان سازمان، آدرس سالن سرو را پرسیدم، یه میله پرچم بزرگ را در فاصله‌ای دور نشون دادن و گفتند پیاده بری نیم ساعت راهه، کمی صبر کردم بعد متوجه یه ون شدم که سرویس خود سازمان بود، پس با همون تا سالن سرو رفتم.

نگران بودم که دیر به نشست می‌رسم، اما شکر خدا نشست تقریبا با ۳۰ دقیقه تاخیر شروع شد.

بعد از نشست هم با یه مینی‌بوس تا خروجی پارکینگ سازمان رفتم، پیاده شدم و خواستم از همون راهی که رفته بودم برگردم، که دیدم خروجی پل هوایی عابر پیاده پشت دیوارهای صوتی اتوبان است و رسما هیچ کمکی به من نمی‌کنه! پس مجبور شدم برم کنار اتوبان بایستم و صبر کنم اتوبان کمی خلوت بشه، ماشینا بیشتر از ۱۰۰ تا سرعت داشتن، خلاصه با ترس و وحشت از اتوبان رد شدم و منتظر شدم تا یه راننده از خود گذشتگی کنه و تو اون سرعت و حجم تردد بزنه رو ترمز، خلاصه یه پراید نگه داشت و فقط دعا می‌کردم او پیکان داغونه یهو از پشت نیاد بزنه بهمون.

خلاصه رسیدیم به نیم‌چه تونل رسالت، همونجا پیاده شدم، انصافا اونجا محل پیاده شدن مسافر نبود، مجبور شدم از روی نرده های کنار اتوبان و خیابان بپرم، رفتم بالا از خیابون اسدآبادی رد شدم، یه چیز جالب که دیدم یه نونوا میز گذاشته بود و نون بربری تازه می‌فروخت، به سمت شرق خیابون که رفتم دیدم نونوایی بربری همونجاست و منم یه نصفه بربری کنجدی گرفتم، البته ۱۰۰ تومان هم طلبکار شدم.

بعد متوجه بنایی قدیمی شدم، آسیاب آبی یوسف‌آباد بود، از آسیاب هم دیدن کردم،  بدون پرداخت هزینه؛ چون درش قفل بود، هرچند انگار خرابه‌ای بیش از آن باقی نمانده بود، اما حال خوبی بهم داد.

به ایستگاه ۳۲ تو خیابون ولیعصر برگشتم، نزدیکای ساعت ۱۳:۰۰ اتوبوس به شدت شلوغ بود، از اردیبهشت که گوشیمو تو همین بی آر تی دزدیده بودن یه ترسی هم داشتم، خلاصه برای اینکه زودتر به محل کارم برسم به زور سوار شدم. جیب اورکتم را بستم و دستم را گذاشتم روش تا مطمئن بشم که دست کج سمتش نمیره، تو همین فکر بودم که یکی داد زد کیف و موبایلمو دزدیدن…

خلاصه بدون استفاده از خودروی شخصی و آژانس با کمی پیاده روی و ۴ هزار تومن کرایه  در نشست گفتگوی پردیسان شرکت کردم و به نوبه خودم سهم کمتری در آلودگی هوا و مخصوصا گرمایش زمین داشتم.


پایان پیام

#احسان_میرزائی 

منبع:  golvani.ir


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.