دروغ بزرگ

اگر در بورکینافاسو هم متولد شده بودم از مشارکت های اجتماعی، کاندیداتوری انتخابات شورایاری محله و ثبت نام در انتخابات هیات مدیره انجمن علمی دانشجویان غافل نمی شدم. 

نه که طرفدار حزب و جناح خاصی باشم! اتفاقا از رفتار و ارتباطات باندی که منافع خود را به منافع عمومی ترجیح می دهند بیزار هستم.

چون مهم است که انسان در عمر کوتاهی که دارد چطور به این دنیا نگاه کند. 

شما می توانید فردی باهوش، راست گو و درست کردار باشید یا می توانید فردی باهوش، حیله گر و و کلاه بردار باشید و حتی گاهی رفتاری بین این دو داشته باشید!

گروه ها می توانند برای سازندگی و کمک به دیگر گروه ها و افراد تلاش کنند یا می توانند گروه دیگری را تضعیف و نابود کرده و حقوق افراد ضعیف را پایمال کنند و گاهی هم به میخ زد و گاهی به نعل!

همه این رفتار به این بستگی دارد که چطور به بزرگ ترین دروغ نگاه کنیم. 

این دنیا دروغی بزرگ است. بیایید با هم باشیم نه علیه هم...


#احسان_میرزائی             www.ofmedia.ir 

#دوشنبه - ۲ - #آذر - ۱۳۹۴ 

۸:۴۱ #صبح

استفاده سیاسی از معضل محیط زیست ممنوع

احزاب و افراد  نباید معضل محیط زیست را دست مایه  رسیدن به مقاصد سیاسی خود قرار دهند؛ معضلی که نشانه واقعیتی انکار ناپذیر از رفتار ناملایم ما با محیط زیست است و بهره برداری سیاسی از آن نه به نفع کشور است (البته اگر سیاسیون به فکر توسعه و آبادانی کشور هستند) و نه به نفع شهروندان (که همیشه سنگ زیرین آسیاب بوده اند). ادامه جریان پرخاشگری های سیاسی به بهانه محیط زیست باعث تسریع روند بیابانی شدن ایران می شود.

اما فعالان و دوستداران محیط زیست باید هوشیار باشند تا در جریان سازی ها گرفتار نشوند.

احسان میرزائی - شهروندخبرنگار: نسخه استعمارگران برا کشور های جهان سوم

زیر پا کشی در جوامع عقب مانده و کشور های جهان سوم


خودت را روشنفکر میدانی و کتب زیادی مطالعه کردی، دم از آزادی بیان و عدالت خواهی میزنی؛ اما آن گاه که نتوانی با کسی که عقایدش مخالف عقاید توست دور یک میز بنشینی و بدور از قهر و دعوا صحبت کنی، بدان که هنوز یک قدم هم در راه روشنایی برنداشته ای!

به همین دلیل تا کنون انسان های زیادی جان خو را از دست داده اند. از برخورد نظام های کوچکی چون قبیله ای با قبیله مجاور گرفته تا نظام ها بزرگ تر؛ تا زمانی که هر فکر، گروه، حزب و کشوری خود را بر حق و برتر از دیگری بداند همچنان قتل، کشتار و تخریب شخصیت ها ادامه دارد. 

اروپایی ها روزی به این نتیجه رسیدند که دیگر مرز کشورها مفهوم سابق را ندارد. این نتیجه گیری پس از دوران استعمارکشور های ضعیف جهان و دو جنگ بزرگ جهانی بود. متفکران و سیاستمداران اروپایی فهمیدند که دیگر دوران کشور گشایی  به پایان رسیده و ارتباطات بر اساس رعیات حقوق یکدیگر و احترام متقابل نتیجه ای جادویی دارد.

 اما نسخه ای دیگر برای کشور های جهان سوم نوشتند، نسخه ای سرطانی که در نظام جوامع عقب مانده نفوذ کرد؛ و هیچگاه نمی گذارد خود را از قید و بند عقاید و سنت ها نجات دهند، گاهی درمانش را در حذف صورت مسئله می پندارند و گاهی در تشکیل حکومت استبدادی؛ پس مثل حیوانات وحشی به جان هم می افتند و جوی ها را به خون رنگین می کنند.

این نسخه آفت اجتماعی نا پیدایی است که سوار بر تعصب و ارزش های پوچ توده ها همچون عفونت پیکر جوامع را فرا میگیرد. 

حال خود را از بالا نگاه کن ببین کجا قرار گرفته ای، چه میکنی، افکارت چیست، عقایدت چیست و به کجا می روی.

____

احسان میرزائی 

2/آذر/1391