زیر پا کشی در جوامع عقب مانده و کشور های جهان سوم
خودت را روشنفکر میدانی و کتب زیادی مطالعه کردی، دم از آزادی بیان و عدالت خواهی میزنی؛ اما آن گاه که نتوانی با کسی که عقایدش مخالف عقاید توست دور یک میز بنشینی و بدور از قهر و دعوا صحبت کنی، بدان که هنوز یک قدم هم در راه روشنایی برنداشته ای!
به همین دلیل تا کنون انسان های زیادی جان خو را از دست داده اند. از برخورد نظام های کوچکی چون قبیله ای با قبیله مجاور گرفته تا نظام ها بزرگ تر؛ تا زمانی که هر فکر، گروه، حزب و کشوری خود را بر حق و برتر از دیگری بداند همچنان قتل، کشتار و تخریب شخصیت ها ادامه دارد.
اروپایی ها روزی به این نتیجه رسیدند که دیگر مرز کشورها مفهوم سابق را ندارد. این نتیجه گیری پس از دوران استعمارکشور های ضعیف جهان و دو جنگ بزرگ جهانی بود. متفکران و سیاستمداران اروپایی فهمیدند که دیگر دوران کشور گشایی به پایان رسیده و ارتباطات بر اساس رعیات حقوق یکدیگر و احترام متقابل نتیجه ای جادویی دارد.
اما نسخه ای دیگر برای کشور های جهان سوم نوشتند، نسخه ای سرطانی که در نظام جوامع عقب مانده نفوذ کرد؛ و هیچگاه نمی گذارد خود را از قید و بند عقاید و سنت ها نجات دهند، گاهی درمانش را در حذف صورت مسئله می پندارند و گاهی در تشکیل حکومت استبدادی؛ پس مثل حیوانات وحشی به جان هم می افتند و جوی ها را به خون رنگین می کنند.
این نسخه آفت اجتماعی نا پیدایی است که سوار بر تعصب و ارزش های پوچ توده ها همچون عفونت پیکر جوامع را فرا میگیرد.
حال خود را از بالا نگاه کن ببین کجا قرار گرفته ای، چه میکنی، افکارت چیست، عقایدت چیست و به کجا می روی.
____
احسان میرزائی
2/آذر/1391