تا حلق طبیعت نرانیم

راندن خودرو تا حلق طبیعت عوارضی جبران‌ناپذیر دارد.


پایگاه خبری گُلوَنی، احسان میرزایی: کنشگران محیط زیست برای حفظ پایداری، زیبایی و سلامت مناطق طبیعی توصیه می‌کنند که با خودرو تا حلق طبیعت نرانیم. چون خودرو وسیله حمل‌و‌نقل جاده‌ای است، یعنی خودرو برای حرکت روی آسفالت طراحی شده است نه برای تردد در مسیرهای طبیعی!

راندن خودرو تا حلق طبیعت عوارضی جبران‌ناپذیر دارد:

۱. باعث فرسایش و مرگ خاک و زمین، زیر چرخ‌های خودرو می‌شود.
۲. باعث له شدن جوانه گیاهان و درختان قبل از سر برآوردن از زیر خاک می‌شود.
۳. باعث ایجاد ناهنجاری در حیوانات و پرندگان وحشی می‌شود.
۴. باعث کشته شدن برخی جانوران مانند مار، لاکپشت، تشی و… می‌شود.
۵. باعث ایجاد راهی مناسب برای کشتارچیان، قاچاقچی‌ها و افراد غیرمسئول و بی‌اعتنا به محیط زیست می‌شود.
۶. باعث ایجاد مرزی در اکوسیستم منطقه شده و به مرور زمان توازن را در آنجا به هم می‌زند.
۷. در جنگل‌ها و مناطق کوهستانی باعث برهم خوردن تعادل و توازن اکوسیستم با تخریب و انحراف نهرها و چشمه‌ها می‌شود.
۸. باعث مخدوش شدن حق مالکیت حیوانات بر قلمرو شان می‌شود.
۹. باعث نابودی بوته‌ها و درختچه‌هایی مانند تاغ و گز در مناطق کویری و بیابانی مانند بادرود و مرنجاب می‌شود.
۱۰. ایجاد مسیری دائمی در طبیعت و تردد راحت با خودرو باعث رفت‌و‌آمد زیاد مردم می‌شود. کم‌کم مسئولین برای رفاه حال مسافران جاده را آسفالت می‌کنند و رستوران‌ها یکی پس از دیگری در منطقه ساخته می‌شود. از این جا به بعد شما دیگر طبیعتی بکر و زیبا ندارید که به آنجا بروید. مانند دره اخلمد در شهرستان چناران، نزدیک مشهد.
۱۱. تردد زیاد افراد باعث افزایش حجم زباله در مناطق طبیعی شده و به مرور زمان چهره طبیعت نازیبا می شود.
۱۲. تردد خودرو ها باعث بلند شدن خاک و ایجاد گرد و غبار بسیار شده و این کار باعث تسریع در روند بیابانی شدن و تخریب زمین می‌شود.
۱۳. گرد و غبار تردد خودروها روی برگ درختان، بوته ها و گیاهان می‌نشیند و باعث بیماری و خشک شدن آن‌ها می‌شود.

ماجرای فروش ماشینم

پنجشنبه تماس گرفت و گفت روی دیوار دیدش...

عصر آمدن، زیر و روشو حسابی بررسی کردن...

قرار شد شنبه بریم پیش مکانیک معتمدش...

شب شنبه رفتم بنزین زدم، وسایل سفر را خالی کردم... 

یه بار که رفتم تو کابین بوی ماشین مستقیم رفت روی دکمه خاطراتم کلیک کرد!

آخه با ژنرال زندگی کرده بودم، از لحظه به لحظه با هم بودنمون لذت بردیم!

چه روز ها و شب هایی که تو جاده، کویر، جنگل، کوه، لب دریا و... با هم نبودیم. 

خلاصه منتظر بودم طرف تماس بگیره بگه منصرف شدم.... 

حتی قبلش طرف پشت تلفن گفت تخفیف، منم گفتم داداش یک کلامه... اگر بیام اونجا حرف از تخفیف بزنی همونجا سوار ماشین میشم برمیگردم خونم!  من با این شرایط میفروشم...

اما طرف منصرف نشد...

شب تا صبح خواب سفر میدیدم.

بیدار که شدم باز دو دل بودم، تماس گرفتم با طرف، اما او هنوز مصمم بود!

طرح ترافیک خریدم 

*137*3*1#

رفتم پارکینگ و آتیش کردم رفتم اداره...

هیچکس نمیدونست یه پاژن دارم، جلوی اداره یه دور زدم و رفتم روی جدول های زیر پل پارک کردم...

خدایی عظمتی داره، بهش افتخار کردم؛ ژنرال همسفره منه...

همه نگاهش میکردن، هرکی میدید لبخند رضایت رو لبش بود و از روی تحسین سر تکان می داد. 

اما انگار افتاده بودم تو جریانی از عوامل که باعث میشد من و ژنرال از هم جدا بشیم، راه برگشتی نبود.


بداخلاق شده بودم...رفتم سر قرار که بریم پیش مکانیک معتمد.مکانیک زیر و روی ماشینو وارسی کرد... می گفت ۲۲ سال مدیر چیه مرتب بوده...یه دور باهاش زد...

مکانیک معتمد هم تایید کرد... 

رفتیم دفترخونه و حالا ژنرال یه همسفر جدید داره... می گفت ۶ ماهه دنبال پاژن می گرده. 

حتی قبل از این که با ژنرال یه دور بزنه طالبش شده بود...

دل کندن از ژنرال از ۱۰ صبح تا ۴ بعد از ظهر طول کشید. 

برگشتم خونه رفتم پشت پنجره، جاش خالی بود. اما جای چرخاش هنوز روی موزاییک ها بود.

جاش خیلی خالی بود، جاش خیلی خالی است.

حالا ژنرال با یه همسفر جدید رفت...

من با پاژنم زندگی کردم و راضیم...


#احسان_میرزائی

یکشنبه - ۹ - اسفند - ۱۳۹۴ 

ساعت ۱۰:۴۰