طنز شهران

مصاحبه با ساکنین شهران بعد از حادثه انفجار 


بعد از انفجار شهران با ساکنین محله مصاحبه کردیم و جویای نظرشان شدیم:

مریم ۳۱ ساله گفت: ما اول فکر کردیم زلزله آمده، چون خونمون به‌شدت لرزید. بعد که شعله‌های آتیش رو دیدیم شک کردیم که نکنه آتش‌فشان باشه! آخه شنیده بودم که زمین زنده است و اینجا هم روی گسل، باز خدا رو شکر که زمستون نبود وگرنه تو سرمای هوا بدون گاز و بخاری خیلی سخت بود.

کیوان ۱۸ ساله گفت: من فوبیای سقوط هواپیما دارم، تا منفجر شد و شعله‌های آتیشو دیدم، گفتم صددرصد این فضاپیمای سایوز که اشتباهی به جای قزاقستان دم خونه ما سقوط کرده.

حاج رضا ۵۷ ساله گفت: سحری خورده بودیم و بعد از نماز بچه‌ها خوابیده بودن. به حاج خانم گفتم انگار این ماه هم از حقوق بازنشسته‌ها خبری نیست، حاج خانم یه آهی کشید و گفت الهی به حق این لحظه‌ها زندگیشون آتیش بگیره، که یهو زمین و زمان به هم ریخت!!! داد زدم حاج خانم ادامه نده، گرای غلط دادی…

شیما ۱۳ ساله گفت: خیلی هیجان‌انگیز بود، بابام سریع منو از خونه برد بیرون و من تو همون لحظه یه سلفی گرفتم که تا الان تو اینستاگرام ۶۵۳۴۲ تا لایک خورده. اما سرعت اینترنت اینجا کم شده و هی قطع می‌شه قراره بریم خونه خاله پری که اینترنت پرسرعت دارن.

پایان پیام

گزارش‌گر: #احسان‌میرزائی 


سواد رسانه ای به زبان ساده و روان

خطاب به فعالان فضای مجازی!

پایگاه خبری گُلوَنی، احسان میرزائی: می‌دانم که نگران اوضاعی و تلاش شما از روی خیرخواهی است؛ یعنی پس از دیدن پیامی شگفت زده می‌شوی و سعی می‌کنی این شگفتی را هر چه سریع‌تر به دوستان‌ات و گروه‌های دیگر منتقل کنی.
اما نمی‌دانم چه فکری کرده‌ای که خود را در نقش روابط عمومی یا یک روزنامه‌نگار یا یک خبرنگار و حتی خبرگزاری قرار می‌دهی، گاهی بهتر است فقط بیننده باشی و سکوت کنی.

واقعا به این نکته فکر کن: «رسالت شما در فضای مجازی صرفا کپی و پیست کردن نیست».
البته اگر پیامی که منتشر می‌کنی با منبع موثق و به‌روز باشد ایرادی ندارد؛ اما ساختار ذهنی شما نیاز به تغییرات اساسی دارد، چرا که بازنشر پیام‌های ناموثق و شایعه زیان‌بار است، هرچند خودتان آثار مخرب آن را نبینید.
اگر دوست داری در گروه‌های مجازی و میان دوستان خود به عنوان فردی پویا، صاحب فکر و اندیشه، با ارزش و هوشیار جلوه کنید و اگر چند ساعت در فضای مجازی حضور نداشتی همه جویای احوالت باشند، قدری تامل کن! راهکار این است که دست از کپی و پیست کردن برداری و به دنبال کسب مهارت‌های سواد رسانه‌ای (سواد دیداری، سواد خبری در کارگاه رسانه mwk. blogfa. com) باشی. یعنی با عناصر و ارزش‌های خبری آشنا شوی، تا بدانی هنگامی که عکس جوانی با کلاشینکف که پلنگی را کشته دیدی، قبل از بازنشر‌های احساسی و هیجانی چه کنی! با دیدن این عکس فقط کافیست بپرسی برای چه زمانی و کجا است، گوگل کردن هم راحت‌ترین فرایند کسب اطلاعات و اخبار می‌باشد، حتی می‌توانی از طریق بارگزاری‌‌ همان عکس تاریخچه و منبع اصلی آن را در گوگل جستجو کنی! (۱)

برای تامل بیشتر چند پرسش طرح می‌کنم:

۱. آیا می‌دانی که پشت هر پیام و خبری چه افرادی هستند، در پی رسیدن به چه اهدافی در جامعه است و تاثیر پنهان پیام آنها بر شما چیست؟
مانند: افرادی که قصد دارند در انتخابات شرکت کنند و از الان شعار‌های محیط‌زیستی می‌دهند!

۲. آیا به اصول تجزیه و تحلیل محتوای پیام آشنا هستی، آیا به دروازه‌بانی خبر آشنایی، آیا به تکنیک‌های روابط عمومی آشنایی، آیا به سبک‌های خبرنویسی و کسب خبر آشنایی، آیا به نظریه‌های ارتباطی و… آشنایی، پس چطور خود را در جایگاه روابط عمومی، خبرنگار، روزنامه‌نگار و خبرگزاری می‌بینی؟
نکته: بازنشر اخبار موثق خبرگزاری‌های و پایگاه‌های خبری کار شایسته‌ای است، اما نه در‌‌ همان گروه‌هایی که خودشان متخصص امر هستند، بلکه در میان دیگر افرادی که در آن حوزه دغدغه‌مند نیستند و باید روی افکارشان کار کرد.

۳. در جایگاه خودت با هر سطح تحصیلات و سوادی که هستی، آیا می‌دانی چگونه باید درستی یا نادرستی پیام (عکس، خبر، گزارش، یادداشت، نقل قول و…) دریافتی را بررسی کنی؟
مانند: گوگل کردن، رجوع به آرشیو خبرگزاری‌های موثق، رجوع به پیوند‌های مرتبط یک خبر و…

۴. آیا می‌دانی کنش احساسی هیجانی شما تاثیری نامطلوب و گسترده دارد؟

۵. آیا می‌دانی کپی و پیست‌های احساسی شما باعث دور شدن گروه از مسیر اهداف از پیش تعریف شده است و فعالیت جدی اعضا را کند می‌کند؟

۶. آیا می‌دانی در مدت زمانی که شایعه‌ای منتشر می‌کنی افراد دیگری هم هستند که مانند شما رفتار کرده و ضریب انتشار شایعه در فضای مجازی چند برابر می‌شود؟

۷. آیا می‌دانی وقت و انرژی شما بیهوده تلف می‌شود و نقد و گاهی از گروه‌ها حذف می‌شوید و شاید دیگران به رفتار شما عادت کنند، اما هیچ ارزشی برای پیام‌های شما قائل نخواهند بود.
نمونه: چوپان دروغگو

۸. آیا می‌دانی اخبار موثق و معتبر که توسط کار‌شناسان در گروه منتشر می‌شود تحت تاثیر رفتار نامطلوب شما از دید علاقه‌مندان ناپیدا شده و دور می‌ماند؟

۹. آیا می‌دانی افرادی هستند که فضای مجازی را فرصتی برای یادگیری می‌دانند و رفتار منفعلانه شما باعث یادگیری غلط در ایشان می‌شود؟

۱۰. آیا می‌دانی استمرار رفتار غیر مسئولانه و لجوجانه شما باعث دلسردی کنشگران واقعی می‌شود؟

۱۱. آیا می‌دانی که دیگران هم به پایگاه‌های خبری، خبرگزاری‌ها و پرتال روابط عمومی سازمان‌ها دسترسی دارند و آن خبری که تند و تند در تمام گروه‌ها منتشر می‌کنی، دیگران قبلا خوانده‌اند! ماهیت وجودی خبرگزاری و پایگاه‌های خبری و پرتال روابط عمومی‌ها برای این است که من و شمای مخاطب برای کسب اخبار مورد نیازمان در طول روز یک یا دوبار و بلکه بیشتر به آن سر بزنیم یا در RSS عضو شویم، یا در گروه مجازی آن عضو شویم و… تا اخبار دست اول را داشته باشیم.

۱۲. آیا می‌دانی رفتار منفعلانه شما همانند هدایت گروهی همسو در تاریکی است!؟

۱۳. آیا می‌دانی که تاثیر مخرب رفتار خیرخواهانه اما نا‌آگاهانه شما (هرچند مجازی) بیش از این‌ها است و من نکاتی تخصصی را به زبان ساده گفتم تا در خلاء حضور استادان حوزه ارتباطات و رسانه در مشارکت‌های اجتماعی و قبول مسئولیت‌ها اجتماعی، بتوانم تنها زاویه‌ای تاریک از فعالیت کاربران در فضای مجازی و گروه‌های اجتماعی و ارتباطی را روشن کنم!؟

باشد که رستگار شویم

پانوشت:

در پایگاه  خبری دیده‌بان محیط‌زیست و حیات‌وحش ایران آمده است:
تصویر مربوطه کاملا موثق و واقعی است و کشتار پلنگ توسط فردی که در تصویر مشخص است در ارتفاعات روستای بزن در بخش خشت از توابع شهرستان کازرون رخ داده است. ولی این تصویر مربوط به ۴ سال قبل (سال ۱۳۹۰) بوده و کشتار پلنگ نیز توسط یکی از اشرار منطقه که در کوه مخفی شده بودند با شلیک اسلحه کلاشینکف صورت گرفته است. پس از این حادثه نیروهای یگان محیط زیست کازرون عازم ارتفاعات منطقه شده و لاشه پوست کنده شده پلنگ را نیز کشف و عامل کشتار آن را نیز شناسایی می کنند. فرد شروری که پلنگ را کشته و در تصویر نیز اسلحه جنگی بدست دارد مدتی پس از این حادثه در جریان درگیری خانوادگی در یک عروسی به ضرب بیش از ۲۰ گلوله کلاشینکف کشته شده است.

پایان پیام


انتشار یافته در پایگاه خبری گلونی

احسان میرزائی - شهروندخبرنگار - ارتباطات: آداب حضور در شبکه های اجتماعی و ارتباطی

هیجان تایپی چیست؟

اما با ظهور شبکه های ارتباطی مانند وایبر و... سرعت ارتباطات میان افراد هم زیاد شده. 

گاهی در فکر ما هزاران واژه است که از مغز توقع داریم خیلی سریع آن را به جمله و انگشتان بی نوای ما به نوشتار تبدیل اش کنند.

آیا توقع داریم انگشتان کار زبان و گفتار را انجام دهند! آن هم در فضایی محدود و با صفحه کلیدی کوچک!

در حالی که ارتباط ما در دنیای واقعی چه تک به تک و چه گروهی، چهره به چهره بوده و زبان بدن بخش اعظم ارتباط را انجام می داد، ما هیچوقت در گفت و گوی دوستانه ی حضوری برای صحبت کردن اجازه نمیگیریم، سعی می کنیم طرف مقابل صحبت اش تمام شود و ما در ادامه صحبت می کنیم، حتی فراز و فرود های صدا هم نشانه ای بر ادامه داشتن یا پایان صحبت است. در صحبت حضوری پس و پیش واژگان مشخص کننده مفهوم اصلی واژگانی است که چند کاربرد دارند و احتمال سو تفاهم به حداقل می رسد.

پس در میابیم که گفت و گو در فضای مجازی مخصوصاً در گروه ها نیاز به تمرکز بیشتر دارد!

مخصوصا که هر پیام ارسال شده در گروه به تعداد اعضای گروه بازخورد دارد!

نام این مسئله را در فضای مجازی '' هیجان تایپی'' گذاشتم، فرض کنید در گروه سر موضوعی گفت و گو می کنید و دست کم 5 نفر عضو فعال در حال بیان دیدگاه خود هستند!

هیجان تایپی در اعضا باعث می شود به محض نوشتن جمله ای کوتاه، کلید ارسال را بفشارند و دوباره شروع به تایپ کنند، اگر هر 5 نفر به این روش دیدگاه خود را بگویند چه مشکلی پیش می آید؟

شبکه های ارتباطی در گوشی های هوشمند تا حدودی نو پا هستند، چون هنوز تاثیر منفی آن بر بینایی بروز پیدا نکرده. 

اعضای گروه باید سه یا چهار خط در میان جملات یک نفر را پیدا کنند و به هم بچسبانند و درک کلی از دیدگاه متفرق او به دست آورند، شاید ذهن بتواند برای مدتی به صورت ترتیبی دیدگاه ها را بخواند و دیدگاه دیگران را به تفکیک درک کند اما در بلند مدت این مسئله باعث خستگی چشم و مغز و کسالت کاربر می شود. 

مخصوصا اگر فردی در ابتدا وارد بحث نشده باشد، شاید اوایل مطالب ارسالی را بخواند، اما افتراق پیام های ارسالی اعضا باعث می شود دفعات بعد گروه را خیلی سرسری چک کند برود!

در حالی که مطالعه درست و آگاهی از رویداد های گروهی حق او است؛ وی کم کم به دلیل عدم تحقق خواسته و نیازش در گروه زده خواهد شد و منفعل می شود!

چه کنیم؟

در هر گروه مجازی که عضو هستیم، سعی کنیم دیدگاه، پاسخ دیگر اعضا و... را تا جای ممکن در یک پست ارسال کنیم!

هنگام نوشتن آرامش داشته باشیم، خود را کنترل کنیم و بدانیم که در هیچ مسابقه ای شرکت نکردیم؛ تمرین کنیم که وحدت را در تایپ کرد رعایت کنیم و از واژگان مثبت و پر قدرت استفاده کنیم.

احسان میرزائی - شهروندخبرنگار - رسانه: چرا گروه های پر جمعیت فیسبوکی ارزش میلیونی دارند؟

زمانی در یاهو مسنجر در قسمت روم می توانستیم برای خودمان گروهی بسازیم، اما قابلیت ساخت گروه بسته شد، تقریبا 99% گروه ها با موضوعات سکسی به طور علنی و غیر علنی تشکیل شده بود، اما کم کم قابلیت تشکیل گروه در یاهومسنجر برچیده شد. 

یاهو 360 آمد، کلوب ایرانی آمد، اورکات آمد، تگد و ده ها شبکه اجتماعی دیگر آمد و رفت، اما در این سال ها فیسبوک با قابلیت هایی که داشت از توفیق بیشتری برخوردار بود. حتی جامع بودن فیسبوک باعث شد من دیگر به شبکه های اجتماعی قبلی که عضو بودم سر نزنم. 

امروزه استفاده فرهنگی و حتی تجاری کاربران از شبکه های اجتماعی بیشتر شده و کاربران تا حدودی از قابلیت های مهم و تاثیر گذار رسانه آگاه شده اند، البته برخی از قابلیت های رسانه استفاده می کنند ولی اما متاسفانه از زیر و بم های آن خبر ندارنو به دلیل نا آگاهی باعث زحمت و حتی گمراهی دیگران می شوند.

برخی از افراد صنایع دستی ساده و زیبایی که با سیم های مسی درست می کنند را در صفحه ای عمومی به نمایش گذاشته و سفارش می گیرند، برخی فعالیت اقتصادی خود را معرفی می کنند، برخی آموزش های رایگان فرهنگی ارائه می دهند و ...

در شبکه اجتماعی فیسبوک موضوع اصلی گروه ها و نامی که بر آن ها گذاشته شده بیانگر اهداف و محتوای ارائه شده در آن گروه است. 

کاربران بر اساس نیاز، علاقه و گاهی از روی نا آگاهی صفحه های عمومی را می پسندند (لایک می کنند) و در گروه های تخصصی درخواست عضویت می دهند. 

کاربران باید بدانند که حضور مجازی شان در این صفحه ها و گروه ها است که به '' موضوع '' و '' اهداف '' آن ها اعتبار و رسمیت می دهد، مثل رای گیری می باشد، با این تفاوت که کاربر تا بی نهایت حق رای یا پسندیدن دارد و البته اگر مخاطب پویا باشد می تواند منتقد رفتار غلط افرادی باشد که به هر شکلی بر گروه تاثیر منفی می گذارند.

چند سالی از تلویزیون رسمی ایران برنامه عمو پورنگ برای مخاطبان خاص که کودکان بودند پخش می شد، الحق برنامه شاد و پر انرژی ای بود؛ چرا که پدر بزرگ و مادر بزرگ مرحوم من با تلویزیون سیاه و سفید 14 اینچ خود در خانه روستایی با دیوار های کاه گلی و سقف تیر چوبی پیگیر برنامه پورنگ بودند. 

آن موقع هر فشار انگشت برای روشن کردن تلویزیون به منظور دیدن برنامه عمو پورنگ '' یک رای '' به این برنامه بود، شاید اگر تلویزیون قابلیت نمایش بازخورد مخاطبان را داشت بالاترین آمار های ثبت شده از نظر پسندیدن(Like)، نظر دادن(Comment)، دنبال کردن (Follow) و ... برای این برنامه ثبت می شد. 

برنامه ای که مخاطب دارد، به مرجعی تبدیل می شود جهت '' تایید یا رد '' برخی از مسائل، مثلا اگر عمو پورنگ می گفت بچه ها بیایید در مصرف آب صرفه جویی کنیم تاثیر قابل توجهی در بچه ها می گذاشت؟

 همانطور که دیدید، تبلیغات برخی محصولات غذایی در برنامه عمو پورنگ وارد شد؛ برنامه ای که در طول چند سال یکی از پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیون بود.

یا همینطور در برنامه های دیگری چون '' به خانه بر می گردیم '' و... تنوع تبلیغات را دیده ایم.

به نظر شما چه اتفاقی افتاده، آیا فکر نمی کنید که مدیران رسانه ملی با چنین رویکردی ارزش و جایگاه شما را به عنوان '' مخاطب '' نادیده گرفته است؟  

آیا فکر نمی کنید حق گزینش از شما سلب شده؟

آیا با وجود این تبلیغات باز هم به تماشای این برنامه ها ادامه خواهید داد؟

تبلیغات از نظر تجاری و فرهنگی و تعامل این دو مدل در شبکه اجتماعی فیسبوک در سه حالت قابل بررسی است:

اول: گروه های صنعتی، تولیدی، بنگاه های اقتصادی و... اقدام به ایجاد یک صفحه عمومی یا گروه خصوصی کرده و سپس با توجه به اهداف خود در جهت حفاظت و تامین منافع اش فعالیت می کند. 

در این حالت مخاطبان آگاهانه، از روی رفاقت، به خاطر نیاز و... این جور صفحات را می پسندند و یا به عضویت گروه در می آیند.

دوم: افرادی به دور از تفکر اقتصادی با توجه به دغدغه های اجتماعی، زیست محیطی، فرهنگی و ... گروه هایی را تشکیل می دهند و با تبیین اهداف و ارائه راه کار برای خروج از بحران های گوناگون مخاطبانی را جمع می کنند. این صفحه های عمومی و گروه های خصوصی اعتماد اعضای خود را جلب کرده اند و برای بقا حمایت آن ها نیاز دارند.

سوم: هرگاه تجمعی در جایی شکل بگیرد، نیاز های جدید مطرح می شود؛ بازاریاب ها و بنگاه های اقتصادی همواره به دنبال تجمعاتی هستند که بتوانند به هر شکلی روی آن ها تاثیری به نفع خود بگذارند. آن ها گاهی از پیشنهادات خوبی برای مدیران گروه های مردمی دارند. از پرداخت پول های هنگفت برای اجاره و بازنشر عکس ها مطالب شان گرفته تا خرید کل گروه از مدیر آن! 

حتی اگر در حد مطرح شدن نام تجاری شان در میان آن جمع باشد.

اگر شما یکی از اعضای این گروه ها باشید که شخصیت و کرامت انسانی شما به چشم مدیر گروه نیاید چه می کنید؟

آیا باز هم به صورت یک عضو منفعل در گروه می مانید تا استفاده ابزاری از شما ادامه داشته باشد؟

 

چندی پیش فردی با ایده ای بسیار عالی یک شبکه اجتماعی ورزشی در ایران راه اندازی کرد، برای شروع کار نیاز به معرفی بین کاربران ایرانی داشت به همین دلیل یکی از بزرگترین گروه های فیسبوکی را با مبلغی چند میلیون تومان خرید!

باورتان می شود یک گروه مجازی که با حضور کاربرانی مثل من و شما شکل گرفته تا این حد ارزش داشته باشد؟

یا یک شیوه تبلیغی و معرفی که باز به خلاقیت کارآفرینان بر می گردد مسئله محیط زیست است!

این بنگاه های اقتصادی سعی می کنند از ابتدا با تولید محصول یا ارائه خدماتی با برچسب '' سبز '' جایگاه ویژه ای برای خود در میان کاربران فضای مجازی (که مشتریان بالقوه آن ها هستند) ایجاد کنند.

در دهه 1980میلادی جنبش حفظ محیط زیست در آمریکا گسترش بیشتری یافت و از دهه 1990 میلادی مسئله حفاظت از محیط زیست در سطح جهانی به یکی از داغ ترین مسائل درآمد و بازار صادرات کالا، خدمات و فناوری های '' سبز '' به سرعت گسترش یافت.

در چند سال اخیر دغدغه محیط زیست در کشور ما '' ایران '' رشد چشمگیری داشته و امروز شاهد آن هستیم که سمن های رسمی و غیر رسمی بسیاری در حال فعالیت هستند. 

پس وقتی فرهنگ محیط زیستی در جامعه باشد، سمن های محیط زیستی مخاطبانی دارند و مخاطبان و اعضای سمن ها نیاز هایی دارند؛ که البته نیاز های امروز آن ها متفاوت از قبل شده و امکان دارد برخی تولیدات در جامعه فروش کمتری داشته باشند! 

دوستدار محیط زیست رغبت کمتری به استفاده از ظروف یک بار مصرف و پلاستیکی دارد.

کارآفرین خلاق محصولی تولید می کند و برچسب '' سبز '' و دوستدار طبیعت روی آن می زند.

حال محصول سبز آماده است و مشتری بالقوه هم آماده، باید چه کار کرد؟

باید محصول را به مشتری ها معرفی کند، پس چه بهتر که در همان بستر اصلی که شبکه های اجتماعی هستند فعالیت کنند. (نه به این معنا که فقط از این طریق تبلیغ می کنند این یکی از راه های تبلیغی است که استفاده می کنند)

یکی از گروه هایی که تولید کننده ظروف یک بار مصرف به اصطلاح سبز هستند به مدیر گروهی دوستدار محیط زیست پیشنهاد پرداخت پول در ازای قرار دادن تبلیغات روی صفحه گروه را داده بود که این مدیر گروه قبول نکرد.

چرا قبول نکرد؟ خب همان پول را می گرفت و خرج طبیعت می کرد!

نکته اینجا است که در این مثال باید به پیشینه تولید ظروف یکبار مصرف زیست تجزیه پذیر برگردیم و ببینیم فرایند تولید این محصول صنعتی از لحاظ زیست محیطی روندی موجه دارد یا خیر...!

اسم محصولات ارگانیک روی زبان ها است، همه از پلاستیک بد می گویند و ... این گونه است که بازار جدیدی به رنگ سبز شکل گرفته. 

اما به قول قدیمی ها هر گردی گردو نیست؛ پس هر سبزی هم سبز نیست! 

همه ما یاد گرفته ایم که در هنگام خرید زیر و روی جنس را چک کنیم که اگر زدگی داشت و خراب بود آن را خریداری نکنیم یا اگر زیاد هم وارد نباشیم ادای این کار را در می آوریم؛ اما در فضای مجازی کاربران پویا و حرفه ای هستند که با نکته سنجی، تفکر انتقادی، ریز بینی، کنجکاوی، تحقیق و... از حق و حقوق نانوشته عضویت در گروه ها و صفحه ها آگاه هستند و اجازه نمی دهند شخصیت، کرامت ایشان توسط افراد نا آگاه و سود جو زیر سوال برود.

حتی هیچ تضمینی نیست که صفحه عمومی من در فیسبوک که تعدادی از کاربران آن را پسندیده اند، روزی به پایگاهی اقتصادی تبدیل نشود.

پس یادمان باشد حضور تک تک کاربران در هر گروهی یک رای تایید به فعالیت های آن گروه و رفتار مدیران اش می باشد.

 

#احسان_میرزائی www.ofmedia.ir

چهارشنبه - 1 - بهمن - 1393

10:50ص

 

#فرهنگ #زندگی_شهری #شهروند #شهروندخبرنگار #سواد_رسانه_ای #سواد_خبری #محیط_زیست #طبیعت #کاربرمنفعل #شبکه_اجتماعی #کاربرحرفه_ای #کابرپویا

تعریف جدید بی سوادی

جای خالی سواد رسانه ای را با کتاب درسی   پر کینم!

روزگاری بی سَواد کسی بود که توانِ خواندن و نوشتن، محاسبات ریاضی و... نداشت.

سپس در عصر تکنولوژی و ارتباطات بی سَواد کسی است که به کامپیوتر، موبایل و اینترنت آشنا نباشد.

اما مارشال مک لوهان شصت سال پیش گوشزد کرده بود که لازمه ورود به دهکده جهانی برخورداری کاربران از سواد رسانه ای است؛ پس کاربر و مخاطب منفعل و مصرفی رسانه ها امروز بی سواد تلقی می شود!

مادامی که کتابی مُستقل ، با عنوانِ "سَوادِ رِسانه ای " در نظامِ آموزش و پرورشِ ایران ، توسُطِ استادانِ مُجرب تَدریس نَشود ، خیـلـی هـا بـی سَـواد هَستَـند .