تحلیل روند پذیرش پویش سه‌شنبه‌های بدون‌خودرو در جامعه

روشن کردن شمعی در تاریکی

فرهیختگان آنلاین: روزانه در معرض صدها پیام تبلیغاتی از طریق تلویزیون، رادیو، روزنامه، تلفن همراه، خیابان و... قرار می‌گیریم؛ اما آیا تمام این تبلیغات را می‌بینیم و به آن توجه می‌کنیم؟ پاسخ مشخص است: خیر.


چون ذهن انسان عادت کرده که پیام‌های تبلیغاتی را در رده‌ پیام‌های بی‌فایده قرار دهد و ما ناخواسته به آنها اعتنا نمی‌کنیم. به همین دلیل است که کارشناسان صنعت تبلیغات همواره در تکاپوی یافتن شیوه‌های جدیدی برای تبلیغ و تاثیر‌گذاری بر مخاطبان هستند. در ادامه دلایلی را مطرح می‌کنیم که منجر به بی‌اعتنایی شهروندان، به پیام‌های تبلیغاتی پویش سه‌شنبه‌های بدون‌خودرو می‌شود:

«پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو» که توسط کوروش بختیاری، فعال محیط‌زیست اراک در آذر 1394 معرفی شد، در همان گام‌های نخست که قرار بود به عموم مردم معرفی و اهدافش تبیین شود، ناگهان از سوی محمد درویش مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط‌زیست مورد توجه و حمایت قرار گرفت. این پویش قبل از پخته شدن ایده در بطن جامعه مدنی و معرفی به عموم مردم، ناگهان به راس جامعه، یعنی جایی که دغدغه‌ همه ‌چیز هست، جز محیط‌‌زیست، کشیده شد. به معنای دیگر، مخاطب عام هنوز متوجه نشده بود که حرف حساب ایده‌پرداز این پویش چیست و کلا هدفش از طرح این پیشنهاد چه بوده که پویش مانند توپی در دامن مسئولان و مدیران دولتی و نیمه‌دولتی افتاد؛ در حالی که به جرات می‌توان گفت این توپ با نیروی پشتوانه و اراده‌ مردمی به حرکت درنیامده بود.

اکنون 27 هفته از معرفی پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو می‌گذرد و محمد‌ درویش همچنان تلاش می‌کند با رایزنی و نامه‌نگاری توجه بانک‌ها و سازمان‌های مختلف را برای حمایت از پویش جلب کند؛ با توجه به جایگاه، روابط و قدرت تاثیرگذاری وی، باید اعتراف کرد تکه‌های پازل را برای به ثمر رسیدن پویش یکی پس از دیگری در جای مناسب قرار می‌دهد. اما همچنان جای یک تکه از پازل خالی مانده و آن حمایت مردمی برای مطالبه‌گری از مسئولان است.

البته کنشگران و برخی دوستداران محیط‌زیست همچنان پویش سه‌شنبه‌ها را ایده‌ای جدا نشدنی از بدنه‌ جامعه مدنی می‌دانند و در فضای مجازی همچنان برای جلب توجه عمومی تلاش می‌کنند و حتی برنامه‌های دوچرخه‌سواری ترتیب می‌دهند. ولی به نظر می‌آید کش و قوس‌های ناملموس باعث شده که این پویش بعد از 27 هفته آن‌طور که باید در میان مردم پیش نرود. هرچند اگر نظر محمد درویش را جویا شویم طبق یکی از پست‌هایی که در هفتمین هفته از پویش در کانال خود منتشر کرده، خواهد گفت: «تنها فرق مثبتی که امروز در سه‌شنبه بدون خودرو در مسیر پیاده‌روی از منزل تا سازمان محیط‌زیست مشاهده کردم، این بود که دو نفر در پیاده‌رو ضلع جنوبی آزادراه حکیم در آن دورها دیده می‌شوند! دو نفری که در تصاویر هفته قبل نبودند و این خودش امیدبخش است! نیست؟»

حقیقت این است که با تغییر فرستنده پیام از جامعه مدنی به بخش دولتی، دیگر نمی‌توان انتظار داشت که بازخورد مردم نسبت به پیام دولتی‌ها همانند بازخورد‌ مردم به پیام جامعه‌ مدنی باشد. به معنای دیگر، میزان تاثیرگذاری کلام کوروش بختیاری به‌عنوان فردی که دغدغه‌مند است و برای انتقال آگاهی و هشدار دادن نسبت به معضلات محیط‌زیستی سوژه‌ای را بهانه کرده تا تلنگری به مردم بزند، به مراتب بیشتر از بخشنامه‌ای دولتی است که به مردم ابلاغ می‌شود. مردم ذاتا نسبت به پیام‌های دولتی حس خوبی ندارند... . نان گران می‌شود، بنزین گران می‌شود، مرغ گران می‌شود، مسافرکش‌های شخصی ۴۰هزار تومان جریمه می‌شوند، کمربندها را ببندید و حالا خودروی شخصی به خیابان نیاورید.

وقتی مردم پیام‌ها و نماد پویش مذکور را از طریق کانال‌های رسمی دولتی و نیمه‌دولتی دریافت می‌کنند، چه تصوری خواهند داشت؟ در این حالت مردم به ظرفیت کم و فرسودگی ناوگان حمل‌ونقل عمومی اشاره و آن را شوخی فرض می‌کنند. پس قابل پیش‌بینی است که تبلیغات پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو همانند صدها پیام تبلیغاتی دیگری می‌شود که ذهن ما آن را در رده‌ پیام‌های بی‌فایده قرار می‌دهد و بدون اعتنا از آن می‌گذریم.

نگارنده به‌عنوان کنشگر محیط‌زیست و نخستین نفری که به پویش مذکور پیوست، انتظار داشت هدف از راه‌اندازی پویش با توجه به گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی در گام نخست جلب توجه عمومی به معضلات محیط‌زیستی و جلب مشارکت آگاهانه مردم باشد و سپس مطالبه‌گری از سوی مردم در دستور کار پویش قرار گیرد و درنهایت سازمان‌های دولتی و شهرداری‌ها با توجه به خواسته‌ مردم به تجهیز و افزایش ظرفیت ناوگان حمل‌ونقل عمومی بپردازند، مسیر‌های سبز پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری ایجاد کنند و به پروژه دولت الکترونیک جامه عمل بپوشانند. اما تا به اینجای کار شاهد بوده‌ایم که هیچ‌گونه مطالبه‌گری از سوی مردم ایجاد نشده و این پویش در سطوح بالای جامعه همچون حبابی شناور است و صرفا برخی از بانک‌ها و سازمان‌ها به همراه کارمندان‌شان از آن حمایت می‌کنند؛ البته به نظر می‌آید این حمایت نه به خاطر اعتقاد به مسئولیت‌های اجتماعی، بلکه به خاطر عقب نماندن از قافله است. به معنی دیگر این سازمان‌ها از پیوستن به پویش مذکور در پی استفاده‌های تبلیغاتی و اهداف خود هستند. این روزها مشارکت‌های اجتماعی با عنوان شیکی چون محیط‌زیست به مد تبدیل شده است و جای تعجب ندارد که هر فرد حقیقی و حقوقی بخواهد از این جریانات سهمی ببرد و وجهه‌ای محیط‌زیستی برای خود ایجاد کند. کمپین یا پویش ذاتا حرکتی مردمی و برخاسته از تفکر جامعه مدنی برای حل مسالمت‌آمیز مسائل اجتماعی است. پویش محیط‌زیستی در اصل دغدغه یک کنشگر محیط‌زیست است که ابتدا به‌عنوان یک مساله و سپس به شکل ایده و نهایتا در بسته‌ای پیشنهادی برای معرفی به مردم و مسئولان است که در آن مسیر، فلسفه و هدف پویش شرح داده شده است. پس هنگامی که پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو از مسیر طبیعی خود خارج شده و بدون پشتوانه مردمی به راس جامعه رسیده است، بدون وجود زیرساخت، امکانات و تسهیلات لازم نمی‌توان به مردم ابلاغ کرد که از خودروی شخصی استفاده نکنید تا هوای پاک و زندگی سالمی داشته باشید.



احسان میرزایی کنشگر محیط‌ زیست


 منبع فرهیختگان آنلاین:


http://fdn.ir/content/view/152883/1/

منبر ضد رمضان پلاستیکی

اگر موتور دوم که حمایت مسئولین و افراد تاثیرگذار است روشن باشد، با قدرت و سرعت بیشتری می‌توانیم به مقصد برسیم.


پایگاه خبری گُلوَنی، احسان میرزایی: سال ۹۴ را به نوعی می‌توان سال پویش‌های محیط‌ زیستی نامید، سالی که انواع پویش، کمپین یا کارزارها روی کار آمد؛ برخی با وجود مسائل زیاد موفق بودند و برخی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و از گردونه خارج شدند. دراین بین پویش‌هایی هم درمناسبت‌های مذهبی مانند محرم، اربعین و نیمه شعبان شکل گرفت. تقریبا می‌توان گفت وجهه مشترک در صورت مسئله این پویش‌ها، ظروف یک‌بار‌مصرفی است که به شدت برای سلامتی و محیط‌ زیست ضرر دارند.

افزایش ناگهانی استفاده از ظروف یک‌بارمصرف طی سال‌های گذشته زنگ خطری است که مردم و مسئولین توجه کافی به آن ندارند؛ همین بی‌اعتنایی باعث شد تا کنشگران و دغدغه‌مندان محیط‌ زیست از مناسبت‌های مذهبی برای ترویج فرهنگ محیط‌ زیستی و اطلاع‌رسانی در رابطه با خطرات پلاستیک استفاده کنند. این پویش‌ها عمدتا به صورت مشارکت داوطلبانه (کم‌هزینه، فیزیکی و تاثیرگذار) در قالب پاکسازی در ملاء عام برگزار شده‌اند.

پویش‌های مناسبتی از این لحاظ حائز اهمیت‌اند که حضور در مراسم‌های آیینی و مذهبی، خود نوعی مشارکت اجتماعی محسوب می‌شود و در این زمان هم‌دلی و هم‌زبانی بین مردم بیشتر است؛ همچنین افراد به دور از مسائل روزمره زندگی خود در مراسم شرکت می‌کنند. جمعیت قابل توجهی از مخاطبان در گوشه و کنار شهر‌ها و روستاها گردِ هم جمع می‌شوند و کنشگران راحت‌تر می‌توانند توجه‌ایشان را به مسائل محیط‌ زیستی جلب کنند. مخاطبان پویش‌ها شامل مردم و مسئولین، مدیران هیئت‌ها و مساجد، بانیان خیر و افراد تاثیرگذاری هستند که در جوامع محلی حرفشان خریدار دارد.

در هر صورت پویش‌های مناسبتی به شیوه‌های مختلفی در سراسر کشور برگزار شدند؛ اما حالا که به استقبال ماه مبارک رمضان می‌رویم، آیا مردم، مدیران هیئت‌ها و بانیان خیر آن هشدار‌ها و گوشزدها را به خاطر دارند؟ آیا حاضر هستند سفره‌های افطار ماه مبارک را بدون استفاده از ظروف یک‌بارمصرف، پهن کنند؟

قطعا پاسخ ما با توجه به توانایی کنشگران در آموزش و انتقال پیام شان در مدت برگزاری پویش، نسبی است. اما با توجه به ویژگی‌هایی که یک‌بار‌مصرف‌ها برای میزبانان و بانیان خیر دارد، برای ماه رمضان امسال هم استفاده گسترده از این ظروف سرطان‌زا چندان دور از ذهن نیست. بازهم میزبانانی خواهند بود که سفره‌هایی رنگین برای افطار پهن می‌کنند که سرتاسر آن پلاستیک است. حال تصور کنید فردی را که دست‌کم ۱۶ ساعت چیزی نخورده، او کنار سفره یک‌بارمصرف نشسته و افطار خود را با آب جوشی که در لیوان پلاستیکی ریخته‌اند باز می‌کند، با قاشق پلاستیکی در کاسه‌ی پلاستیکی آش می‌خورد و با قاشق چای‌خوری یک‌بار‌مصرف در لیوان شکر ریخته و هم می‌زند، نان را از داخل کیسه پلاستیکی خارج کرده، پنیری را که در ظرف پلاستیکی درست شده را با کارد پلاستیکی برش داده و روی نان گذاشته و خلاصه طی چند دقیقه معجونی سرطان‌زا را نوش جان می‌کند و البته میزبان خوشحال است و به خود می‌بالد که افطاری درخور توجهی داده است!

شکی نیست که فعالیت های فرهنگی پرهزینه و زمان‌بر است و تاثیرگذاری به منظور ایجاد تغییر در رفتار عموم مردم به راحتی صورت نمی‌گیرد؛ اما آیا قدرت، توان و استقامت کنشگران محیط‌ زیست آن قدری است که بگوییم فرضا تا سال ۱۴۰۰ بیش از نصف مردم از یک‌بار‌مصرف‌ها استفاده نمی‌کنند. شرایط فعلی جامعه، ساختار جامعه مدنی و همراهی مسئولین و افراد تاثیرگذار جامعه به شکلی است که اگر یک برنامه محیط‌‌ زیستی، مثلا در یک جمع ۵۰۰۰ نفری صرفا روی ۳ نفر تاثیر بگذارد، باید کلاه‌مان را به هوا پرت کنیم.

گاهی حتی یک تلنگر باعث ایجاد تحول در افراد می‌شود؛ می‌توان گفت زمینه برای کنار گذاشتن یک‌بار مصرف‌ها حداقل در مواقع غیر ضروری فراهم است، اما خلاء مشارکت جدی و همکاری مستمر مسئولین وچهره‌های تاثیرگذار جامعه به شدت حس می‌شود. پویش‌های مناسبتی همانند هواپیمایی که تک موتوره کار می‌کند از محرم به رمضان رسیده‌اند، هرچند هواپیمای ما به ایستگاهی دیگررسید، ولی سرعت آن کم و احتمال سرنگونی (فراموشی) آن بسیار بود؛ اما اگر موتور دوم که حمایت مسئولین و افراد تاثیرگذار است روشن باشد، با قدرت و سرعت بیشتری می‌توانیم به مقصد برسیم.

لذا از روحانیون انتظار داریم هر چه بیشتر و به طور صریح‌تر آنچه را که باعث به خطر افتادن سلامت اعضای جامعه و تخریب محیط‌ زیست و طبیعت می‌شود معرفی کرده و کنشگران محیط‌ زیست را در این راه یاری کنند. روحانیتی که در منبرش می‌تواند به اندازه هزار کمپین تاثیرگذاری بر روی مخاطب داشته باشد.

پایان پیام

منبع: golvani.ir

روشنگری درباره کمپین سبزی نوروز

این چه منطقی است که ما دانه‌های با ارزش را سبز کنیم و ۱۳ روز بعد به کمپوست تبدیلش کنیم؟


پایگاه خبری گُلوَنی، احسان میرزایی: برخی از فعالان محیط زیست پیشنهاداتی درباره سبزه نوروز و تبدیل آن به کود کمپوست ارائه کرده‌اند. البته به عنوان کنشگر محیط زیست با پیشنهاد آنها مبنی بر جمع‌آوری سبزه و تولید کمپوست به دو دلیل مخالفم:
نخست این که شهرداری‌ها هزاران مخزن زباله در گوشه و کنار شهر‌ها قرار داده‌اند و تا جایی که توانسته‌اند در مناطق گردشگری، تاریخی و حتی طبیعی مخازنی برای زباله تعبیه کرده‌اند. اما هنوز حجم عظیمی زباله در سطح شهر‌ها، پارک‌ها، مناطق گردشگری و طبیعی روی زمین‌‌ رها شده است. پس چطور می‌توان توقع داشت که سبزه‌های نوروز جمع‌آوری شود؟ البته این راهکار و انجام آن اقدامی شایسته‌ای است، اما نه به عنوان راهکار.
دومین مسئله، درباره محصولی استراتژیک به نام گندم است. محصولی که بخش اعظم واردات کشور را به خودش اختصاص داده، محصولی که برای تولید یک کیلوی آن بیش از ۱۳۰۰ لیتر آب مصرف می‌شود و محصولی که در کشور خشک ما همچنان به شیوه‌های سنتی و به سختی تولید می‌شود؛ چطور می‌توان چشم از این حقایق بست و به راحتی گفت که مردم سبزه گندم بکارند تا به کمپوست تبیدل شوند؟ این چه منطقی است که ما دانه‌های با ارزش را سبز کنیم و ۱۳ روز بعد به کمپوست تبدیلش کنیم؟ به نظرم گندم دقیقا صورت مسئله است و باید با تفکر و تعقل آن را حل کرد.

photo_2016-03-12_23-38-39

هدف ما در این کمپین پاسداری از فرهنگ اصیل ایرانی در کنار حفظ پایداری محیط ‌زیست و طبیعت است. یعنی ما در اقدامی پیش‌گیرانه و با آینده‌نگری تیزهوشانه‌ای در پی پاسداری از فرهنگی هستیم که هزاران سال ایرانیان آن را ساخته و پرداخته‌اند. فرهنگی که در سیر تکامل تمدن ایران زمین، در مراحل مختلفی با توجه به اقتضای زمانه، محیط زیست، شرایط اجتماعی و دیگر عوامل موثر به دفعات بازآفرینی شده است.
به راستی که همراهان ما در کمپین سبزی نوروز ایرانیانی فهیم، دانا و تیز هوش هستند. چرا که آن‌ها صدای پای لشکر بزرگ و بی‌رحم خشک‌سالی و مصائبی که به همراه دارند را شنیده‌اند، آن‌ها قبل از وقوع فاجعه به فکر پیش‌گیری از فاجعه هستند. قصد ترساندن شما را ندارم، البته شما هم بچه نیستید که بخواهم حرف ترسناکی بزنم، صرفا از شما می‌خواهم فیلم کوتاهی را در ذهن خود تصور کنید و ببینید که اگر در سیستم لوله کشی خانه‌ها آب نباشد چه اتفاقی می‌افتد!
اما من، احسان میرزایی به عنوان ایده‌پرداز و مدیر کمپین سبزی نوروز، در دومین سال اجرای کمپین تا به امروز از هرگونه پیشنهاد سازنده‌ای استقبال کردم، برای برخی که تصویر اشتباهی از این کمپین در ذهنشان بود، وقت گذاشتم و سوء تفاهم‌ها را بر طرف کردم. البته به احترام شما همراهان گرامی هرگز این کمپین را محلی برای جولان برخی منفعت‌طلبان و سودجویان دولتی و… قرار ندادم چون معتقدم کمپین و کمپین‌سازی ذاتا کنشی مردمی است و البته مردم نباید بدون تحقیق در مورد کمپینی از آن پیروی کنند.
از آنجا که حقوق مخاطبان برای من بسیارمهم است، فراخوان کمپین سبزی نوروز را با کلمه «پیشنهاد» شروع کردم. به معنای دیگر قصد تحمیل ایده خود را به کسی نداریم. پیشنهاد ما فقط برای بهتر شدن شرایط و امور است، که البته برخی موافق، برخی مخالف و تعداد زیادی از شهروندان به آن بی‌اعتنا (در ایران) هستند.
بله، نباید حقیقت را نادیده گرفت، تعداد زیادی از شهروندان آنقدر درگیر مسائل روزمره زندگی خود هستند که حتی فرصتی برای خواندن، گوش دادن و فکر کردن به پیشنهادات محیط زیستی ندارند. اما خدارا شاکرم که در این بین بسیاری از شهروندان، اهالی رسانه و دیگر دوستان کمپین مفهومی سبزی نوروز را «درک» کردند و دیدیم که در صدا‌وسیما در برنامه‌های مختلفی به کمپین سبزی نوروز پرداخته شد.

کمپین مفهومی #سبزی_نوروز به شهروندان پیشنهادی ارائه کرده است که برخواسته از خرده فرهنگ‌های ایران زمین است. فرهنگی که در جوامع محلی و کهن ایران ریشه دارد، کاشت بذر سبزیجاتی چون تره تیزک، ریحان، شاهی و… در خانه و استفاده از آن به عنوان سبزه نوروز، در برخی نقاط یزد مرسوم است.
در پایان اگر تصمیم گرفته‌اید که همراه کمپین مفهومی سبزی نوروز باشید، خواهش می‌کنم با تحقیق و بررسی به کمپین سبزی نورز بپیوندند و شما را به تفکر در مورد پرسش‌های زیردعوت می‌کنم:
پیشنهاد سبزیکاری و استفاده از سبزی در سفره هفت‌سین چه منافاتی با فرهنگ دارد؟ اینکه شما در خانه خود بذری بکارید، آن بذر جوانه بزند، جوانه به گیاهی سبز و خوراکی تبدیل شود، از آن در سفره هفت‌سین استفاده کنید و روز سیزده به در آن را دور نیندازید چه منافاتی با فرهنگ و تمدن ایرانی دارد؟ آیا پذیرش مسئولیت کاشت بذر و نگهداری از آن در این روزگار باعث شادابی و نشاط در خانواده‌ها نمی‌شود؟ آیا باعث ایجاد فراگردی ارگانیک و سبز نمی‌شود؟ پیشنهاد استفاده از آب خاکستری بهداشتی و تولید کمپوست خانگی، که در کمپین سبزی نوروز مطرح شده است آیا با سبک زندگی سبز و فرهنگ ایرانی منافاتی دارد؟
چند سال است که سبزه‌های چینی سر سفره‌های هفت سین ایرانی جا خوش کرده است، آیا سبزه‌های چینی منافاتی با فرهنگ و تمدن ایرانی ندارد؟
آیا باید دست روی دست بگذاریم تا فرهنگ و تمدن ما توسط بیگانگان مصادره و سپس تغییر داده شود؟
در این بین چه کسانی از سبزیکاری برای هفت سین ضرر می‌کنند؟ سود و منفعت سبزیکاری نصیب چه کسی می‌شود؟
پایان پیام

پاسخ یادداشت منصوب به دکتر آخانی

در رابطه با یادداشت منصوب به دکتر آخانی که در تلگرام و گروه کمپین سبزی نوروز منتشر شده بود.

 البته یادداشت منصوب به ایشان بیشتر مربوط به کمپینی است که در کرمانشاه راه اندازی شده و می گوید به جای سبزه نهال بکاریم.

یادداشت مذکور:

(((این موضوع را با دکتر حسین آخانی، دکترای گیاه‌شناسی و استاد دانشگاه تهران، در میان گذاشتیم و او نکته‌های زیر را یادآور شد:

یک) کاشت سبزه در خانه‌هایی که فاقد کمترین آثار حیات است، فرصتی است که فرهنگ و تاریخ در اختیار ما قرار داده و نمی‌توان به بهانه اثبات‌نشده خسارت شش‌‌میلیارد‌تومانی کاشت سبزه، مقابل آن ایستاد. به نظر می‌رسد حتی اگر این رقم درست باشد باز هم به اندازه یکی از خسارت‌های کوچکی که دولت‌ها به بدنه محیط‌زیست کشور وارد کرده‌اند نباشد. از این زاویه، کمپین موردنظر شاید همانند بسیاری از کمپین‌هایی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاده، احساسی و به‌دور از مسائل علمی این حوزه باشد.

دو) کاشت سبزه عید علاوه بر تأثیرات روانی‌ای که دارد، پاسداری یک سنت خوب ایرانی است و به بچه‌های نسل آپارتمان‌نشینی این فرصت را می‌دهد که از نزدیک مراحل رویش یک گیاه را ببینند و با اهمیت گیاهان در زندگی روزمره ما انسان‌ها آشنا شوند.

سه) اگر خانواده‌ای در خانه خود، امکان و فضای رویش یک نهال را دارند، کاشت بذر گیاهان پایا می‌تواند پیشنهاد خوبی باشد اما این پیشنهاد در تقابل با کاشت سبزه عید نیست. در نظر داشته باشید که اگر می‌خواهید بذری را برای درخت‌شدن بکارید، محاسبه فضای رشد آن را در خانه خود بکنید چراکه شهرهای ما، فضای لازم را برای این کار ندارند و از سوی دیگر نمی‌توان نهالی را که مثلا در اهواز می‌روید، در شمال کشور یا در تهران کاشت.

چهار) برای ترویج برخی از فرهنگ‌ها نیاز به راه‌اندازی کمپین خاصی نیست، هر خانواده‌ای می‌تواند با مختصرهزینه‌ای، بذر نهالی را در خانه خود بکارد، تنها باید در این کار از مشاوره باغبانی و گلکاری بهره برد و مراقب اصول معماری خانه‌ها بود. براین‌اساس، می‌توانید آبی را که صرف شست‌وشوی میوه‌ها می‌کنید، دور نریخته و برای آبیاری بذرهای خود مورد استفاده قرار دهید.)))


تفکر و اهداف کمپین #سبزی_نوروز فراتر از چند خط یادداشت است، کما این که در یادداشتی مفصل در مورد رابطه فرهنگ با محیط زیست و باز آفرینی فرهنگ در شرایط نا مساعد محیط زیستی نوشتم و در سایت زیست بوم منتشر شده است:

http://zistboom.com/fa/news/30920/کمپین-سبزی-نوروز-حذف-یا-بازآفرینی


البته بیشتر سنگ اندازی هایی که تا کنون به کمپین مفهومی  #سبزی_نوروز شده به این دلیل است که عزیزان کمپین سبزی نوروز  را با کمپین (کاشت نهال به جای سبزه) اشتباه می گیرند. 

پس از همه دعوت می کنم با تحقیق به کمپین #سبزی_نوروز بپیوندند و از روی احساس کنش ما را تایید و رد نکنند.

اما یادداشت منصوب به دکتر آخانی، این یادداشت در رابطه با کمپین (کاشت نهال به جای سبزه) نوشته شده است اما چون اشاراتی به کمپین ما داشته توضیحاتی را بند به بند طبق یادداشت مذکور می نویسم:


۱. سبزی کاری منافاتی با کاشت سبزه برای نوروز ندارد و این اصلی ترین ویژگی این حرکت است، این رسم در خرده فرهنگ های کشور ریشه دارد.

 منتها آدمیزاد تنبل است و به دنبال کار هایی می رود که زود پاسخ بگیرد، بنابر این کاشت هیچ سبزه ای راحت تر از ریختن گندم کف ظرف و سبز کردن آن نیست. خیلی هم زود جوانه می زند و قد می کشد، شرایط گرما یا سرما هم تاثیر کمتری بر آن می گذارد. 

اما کاشت سبزی زحمت دارد و بنابراین افراد تنبل تمایل بیشتری به همان سبزه ی گندم دارند.

البته ما در رابطه با خسارت میلیاردی که آقای دکتر فرموده اند هیچ صحبتی نکردیم و منظور ایشان به کمپین (کاشت نهال به جای سبزه) است. 

اما بنده معتقدم اسراف، اسراف است، چه یک مشت گندم چه یک تن گندم!

نمی توان از خسارت هایی که دولت به محیط زیست وارد کرده چشم پوشی کرد. اما نمی دانم این چطور مقایسه ای است که صورت می گیرد! در یک کفه ترازو کمپینی مردمی و در طرف دیگر دولت را قرار می دهید. 

آیا منظور شما این است که برویم جلوی تخریب محیط زیست توسط دولت را بگیریم؟

آیا باید این کمپین را بر اساس تخریب های دولت طراحی می کردیم؟

به نظر چنین مقایسه ای با برچسب احساسات به چنین کنشی (کمپین سبزی نوروز) دور از انصاف است. 

جریانات احساسی را می توان در  درخواست چاپ عکس حیوانات روی اسکناس یا جریان همراه بردن بذر گیاهان و پاشیدن آن در نقاط مختلف دانست. 1

البته کمپین کاشت نهال به جای سبزه، کار کمپین مفهومی #سبزی_نوروز را امسال سخت کرد! 

چون بسیاری از افراد این دو را یکی می دانند و دچار سوء تفاهم می شوند! امیدوارم صاحب نظران و بزرگانی چون دکتر آخانی عزیز حدا اقل به عنوان یک همشهری از خودم بپرسند که احسان چکار داری می کنی!

۲. معتقدم اهداف مستتر کمپین را نباید به زبان آورد تا همراهان کمپین خودشان بازخورد های مثبت و منفی را بگن، بند دوم صحبت منصوب به دکتر آخانی یکی از اهدافی است که مستتر در توضیح کمپین است:

کمپین مفهومی #سبزی_نوروز یک تفکر است. تفکری که سرآغاز ''سبک زندگی سبز'' است...

سبک زندگی سبز که دیگر نیاز به توضیح ندارد، دارد؟ 

مردم شناسی، مخاطب شناسی، رفتار شناسی، شناخت خرده فرهنگ ها و هنجار ها، همه و همه کاری است که همه کم و بیش به آن آگاهیم  و من به قول دکتر اکبر نعمت الهی، مهندس انسانی هستم (دانش آموختگان علوم انسانی ) و تلاش می کنم با اندک دانش خود در حوزه علوم انسانی و تجربه ای که در برخورد با عامه مردم دارم طرح برنامه را جوری بیان کنم که موثر باشد و البته در این دزد بازار  که ایده ها را به یغما می برند اجازه دهید بیش از این اصول کاری خود را فاش نکنم!


۳. مورد سوم صحبت منصوب به دکتر آخانی در رابطه با کمپین سبزی نوروز نیست و این همان سوء تفاهم و نبود تفکیک لازم بین کمپین سبزی نوروز  و کمپین نهال به جای سبزه است. 

البته ما در کمپین #سبزی_نوروز به طرح های درختکاری در زمان و جایگاه خود مانند هفته درختکاری احترام می گذاریم و با آن همراهی می کنیم. اما کاشت نهال به جای سبزه را نمی پسندیم. 


۴. کار فرهنگی با یک روز و دو روز فعالیت جواب نمی دهد. هزینه و زمان زیادی لازم دارد. البته مورد چهارم از صحبت های منصوب به دکتر آخانی باز به کمپین #سبزی_نوروز مربوط نمی شود. 

اما جالب است بدانید ما در کمپین خود به همراهان توصیه کردبم از آب خاکستری پاک و عاری از مواد شوینده برای آبیاری سبزی ها استفاده کنند و... تمام


البته جدای از بحث، در پرانتز خطاب به بعضی از مخالفان و دلواپسان بگویم :

(برخی در این مدت  کار ما را نقد کرده اند، البته نقد که نه چون فقط ایراد گرفته و می گویند چرا وارد حوزه اسراف نان و بی کیفیت بودن نان و... نشده اید؟

پاسخ: آقا جان احترام به نوع دغدغه و تفکر دیگران یک اصل اخلاقی است و من این حق را به شما عزیزان می دهم که بروید و اگر توان فکری، ذهنی، دانش و قدرتی دارید کمپینی برای نان ایجاد کنید و من هم استقبال می کنم. به جرات می گویم انجام این کار ها فکر خلاق و جسارتی می خواهد که هر کسی ندارد، پس اگر کسی چون من کاری را با تفکر آغاز کرده اگر انتقادی دارید همراه با راهکار ارائه کنید و اگر فقط بحث ایراد گرفتن است و سنگ انداختن خودتان را کوچک نکنید چون با ایرادات بنی اسرائیلی شما میدان را ترک نمیکنم.)


#احسان_میرزائی      

#پنجشنبه - ۱۵ - #بهمن - ۱۳۹۴ 

۱۳:۳۳


به کمپین مفهومی #سبزی_نوروز بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/A6ZwfD1bkOnxeyWbMpJr6A


کانال مدنیت: 

@Madaniat

فرهنگ و محیط زیست

کمپین سبزی نوروز؛

 حذف یا بازآفرینی؟

فرهنگ یک قالی پاخورده اما نا تمام، به قدمت تاریخ بشریت است. در ادوار مختلف تاریخ، بشر به تاسی از پیشینیان و بر اساس نیاز روزگار خود و اقتضای زمانه گره ای جدید به قالی افزوده و حتی هنگامی که مصلحت دانسته گره ای را برچیده و یا ادامه قالی را با رنگ و نقشی دیگر بافته است.

زیست بوم/احسان میرزائی*: کمپین سبزی نوروز تفکری نوین و سر آغاز سبک زندگی سبز، سالم و ارگانیک است؛ این کمپین با توجه به جبر محیط زیست و طبیعت که دیر یا زود بر شئونات مختلف زندگی ما تاثیر خواهد گذاشت به پا خواسته تا از ارزش های فرهنگی و باستانی چند هزار ساله ی ایران، در کنار پایداری محیط زیست و طبیعت حفاظت و پاسداری کند. اعضای کمپین سبزی نوروز که از سراسر ایران زمین اند، به دنبال ایجاد تغییر در رفتار و سبک زندگی خود هستند تا با ایجاد تعادل و توازن میان نیاز های فرهنگی و زیستی با جبر محیط زیست و طبیعت، میراث فرهنگی و تاریخی گذشتگان خود را حفظ کنند و بیش از این زمین را نابود نکنند.

برخی دوستان ایراد گرفته اند که این کمپین می خواهد آداب و رسوم چند هزار ساله ایران را حذف کند، پس لازم دانستم توضیحاتی برای روشنگری این عزیران ارائه کنم.

حقیقت آن است که فرهنگ، محیط زیست و طبیعت هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده و همواره رابطه ای تنگاتنگ داشته اند. فرهنگ مردم در هر گوشه از زمین متاثر از شرایط اقلیمی و موقعیت جغرافیای آن منطقه بوده است. چه بسا در کشور خودمان شاهد تنوع فرهنگی بسیاری هستیم. 
نمونه تاثیر اقلیم بر فرهنگ ساخت آسباد های نشتیفان است؛ منطقه ای خشک و کم آب که وزش باد های ۱۲۰ روزه برنامه زراعت مردمان آن دیار را تعیین می کرده است و باد های ۱۲۰ روزه در کلیه شئون زندگی آن جامعه تاثیر داشته است. در حالی که شاید تا قبل از ایده ساخت آسباد ها و مهار کردن قدرت طبیعت، مردم آن سرزمین باد های ۱۲۰ روزه را عامل بدبختی و فلاکت می دانستند. بدون شک سیر تحول انسان در آن منطقه یک شبه نبوده و با گذشت  قرن ها آزمون و خطا آسباد ها به شکل امروزی آن در آمده است. 
همینطور در شوش مجموعه عظیم آسیاب های آبی را با شهرتی جهانی می بینیم، آیا می توان نقش رود کارون را در رشد و شکوفایی فرهنگ آن دیار نادیده گرفت؟ مردمان و حاکمان شوش در دوران باستان با مهار و هدایت کنترل شده آب در کانال ها به سمت آسیاب ها، کاری کرده اند که امروز این مجموعه ی عظیم پس از گذشت ده ها قرن، مانندی در دنیا ندارد. 

حتی می توان فرهنگ و تاریخ  را در میان خانه های خشکه چینی اورامانات، خشت های ارگ بم، آلاچیق عشایر ترکمن  به نام اوی، سیاه چادر عشایرنقاط مختلف کشور، در میان خانه های چوبی شمال، بادگیر های یزد و... جستجو کرد. 
اما در گذر زمان نباید از سیل، زلزله، رانش زمین، آتش فشان، خشک سالی، تر سالی و... به عنوان عوامل طبیعی موثر در شکل گیری فرهنگ اقوام غافل شد.
اما چرا آسیاب های بادی در شوش و مجموعه عظیم آسیاب های شوش در نشتیفان نیست؟ 
کمپین سبزی نوروز؛ حذف یا بازآفرینی؟
چرا مردم کویر برای ساخت خانه از روش خشکه چینی استفاده نمی کنند؟ چرا مردم اورامانات خانه های خشت و گلی نمی سازند؟  چرا در شمال کشور  بادگیر و قنات درست نمی کنند؟
 با این تفاسیر آیا می توان نقش شرایط اقلیمی را در چگونگی شکل گیری فرهنگ، سبک زندگی بشر و بازآفرینی فرهنگ رد کرد؟
محیط طبیعی یکی از عوامل موثر در شکل گیری و یا تغییر فرهنگ است، عامل بعدی انسانی است که می توان به دو دسته خود خواسته و ناخواسته تقسیم کرد. 

عامل خود خواسته: بخشی از آن باز به محیط طبیعی بر می گردد و بخشی به تصمیمات حاکمان، نقش تجار، نقش ریش سفید ها و بزرگان قبایل و طوایف، نقش کد خدا ها، نقش شورا ها و تصویب جدید، حکم پادشاهان و حکام محلی، قانون و حتی درون خانواده ها به صورت وصیت یا یک اتفاق که بعد از آن، سبکی جدید از خرده فرهنگ های قالب محلی منشعب می شود، حتی افراد می توانند به دلیل اکتسابی بودن فرهنگ، کلی یا بخشی از فرهنگ را نپذیرند. تغییر در فرهنگ یک شبه نبوده و معمولا با مقاومت افراد مواجه می شود، که در گذر زمان و با پافشاری عامل تغییر دهنده مانند حاکمان، کم کم در دل فرهنگ اصلی انشعابی ایجاد می شود و پیروانی پیدا می کند، که بعد ها ممکن است بیشتر گسترش پیدا کرده و این باز آفرینی فرهنگی (چه مسالمت آمیز ایجاد شده باشد و چه قهر آمیز) بعد ها وجهه ای تاریخی و موثق نیز پیدا کند.

اما نقش محیط طبیعی بر فرهنگ: جامعه ای ناگهان با بحران خشک سالی مواجه می شود و آن مردم برای حفظ جان، حفظ قدرت نظامی، حفظ شهر یا روستا، تامین غذا و آب تدابیر و تصمیماتی را اتخاذ می کرده اند، که شاید تا قبل از آن مرسوم نبوده یا به نوعی خارج از عرف بوده است. مانند کوچ آریایی ها به فلات ایران و دیگر نقاط. یا در حال حاضر که خشک سالی بر کشور ایران سایه افکنده است. امتداد خشک سالی طی سال های گذشته منجر به خشک شدن رودخانه های دائمی مانند کشکان، چشمه های آب دائمی، برکه ها، دریاچه ها و... شد. 
بدون شک عقل سلیم حکم می کند هنگامی که آب نیست، دیگر خیار غرقابی نکاریم، نیم ساعت زیر دوش نایستیم و گوشت قرمز نخوریم یا مصرف اش را کمتر کنیم. پس از منظر فرهنگی اگر برای پذیرایی از میهمان جلوی او خیار نگذاشتیم، سنت شکنی و بی احترامی نیست، بلکه خشک سالی باعث شده دیگر خیار کشت نشود، یا اگر دوش گرفتن نیم ساعته تا ۵ دقیقه کاهش پیدا کرد، نشانه کثیفی نیست، بلکه برای حفظ سلامتی و بهداشت، با وجود خشک سالی مجبور به ترک عادتی اشتباه شده ایم یا اگر مصرف گوشت قرمز را قطع کردیم یا کاهش دادیم به دلیل فقر مالی نیست، بلکه تولید گوشت در دامداری های سنتی و مدرن آنچنان آبی نیاز دارد که دامداران در دوران خشک سالی نمی توانند آن مقدار آب را تامین کرد.
در حقیقت اگر آب نباشد، آبادانی نیست، وقتی آبادانی نباشد، تمدنی هم باقی نمی ماند که ما بخواهیم برای حفظ آن تلاش کنیم. نمونه بارز نقش آب در فرهنگ جامعه را می توان در اصفهان و روی سی و سه پل دید، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ به اصفهان رفتم، قطعا مدت زمانی که آنجا بودم برای بررسی و نتیجه گیری دقیق، کافی نبوده است؛ اما آنچه دیدم رودخانه خشکیده زاینده رود بود و فروشندگان مواد مخدر روی سی و سه پل و جوانانی که شب زیر سی و سه پل در حال مصرف مواد مخدر بودند! گویا در نبود زندگی در زاینده رود، سی و سه پل هم متروک شده بود. پلی تاریخی که نماد فرهنگی اصفهان است آنچنان در حضور معتادان و خشکیدگی رود مهجور مانده بود که گویا از ابتدا هیچ فرهنگی وجود نداشته است. 
در حالی که همان شب خبر دادند دریچه های سد باز شده، شور و شوقی در فضای مجازی موج می زد و هنوز آب به شهر نرسیده بود که عده ای از باستانی کاران اصفهانی با تجهیزات کامل در آن سرمای هوا و در دل شب به استقبال زنده شدن زاینده رود آمدند. 
صبح روز پنج شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳ زاینده رود زنده شد، لحظاتی وصف نا شدنی را دیدم و شنیدم، مردم اصفهان گویا عزیزترین کسان خود را دیده بودند، پیرمردان و جوانان خوش صدایی که کنار سی و سه پل آواز می خواندند؛ ناگهان شادابی و نشاط از شاهرگ زاینده رود در جسم و جان مردم شهر تزریق شد. در آن هنگام به دستور معصومه ابتکار دریچه های سد برای کشت پاییزه مزارع شرق اصفهان باز شده بود. 
حال آیا می توان نقش و اهمیت آب را در بودن یا نبودن فرهنگ منکر شد؟  آیا می توان در زمان خشک سالی باز بر روی برخی عادت ها، همراه با عصبیت پا فشاری کرد؟ آیا می توان بدون تغییر در سبک زندگی و تفکیک رفتار غلط و حذف آن از فرهنگ و سنت، ادامه حیات داد؟
آیا باید دست روی دست گذاشت تا آخرین قطره آب هم به پایان برسد و بعد تازه بفهمیم که از چند سال پیش باید در سبک زندگی خودمان تغییراتی ایجاد می کردیم؟
آیا تلاش برای حفظ میراث فرهنگی و تاریخ هزار ساله در کنار حفظ پایداری محیط زیست و طبیعت، به منظور استمرار حیات مادی و فرهنگی اشتباه است؟
کمپین سبزی نوروز؛ حذف یا بازآفرینی؟
اما عامل ناخواسته انسانی: به این مفهوم که جامعه ای دیگر باعث تغییر در فرهنگ و سبک زندگی جامعه ما شود. مانند حمله اعراب، حمله مغول ها، لشگرکشی هخامنشیان به مصر، حمله عراق به ایران، البته همجواری یا همسایگی دو فرهنگ در حالت صلح نیز می تواند باعث تلفیق و حتی غلبه فرهنگ جامعه ای بر فرهنگ جامعه ی دیگر شود و...
چه بسا زندگی کوچ نشینی متاثر از اقلیم و شرایط جغرافیایی است و به نوعی در هر دو دسته ی بالا قرار می گیرد. این سبک زندگی نشان دهنده انعطاف پذیری فرهنگ و تاثیر آن بر سبک زندگی بشر است. تا حدی که سبک زندگی کوچ نشینی قرن ها ادامه دارد.
نکته ای که نباید فراموش کرد: فرهنگ یک قالی پاخورده اما نا تمام، به قدمت تاریخ بشریت است. در ادوار مختلف تاریخ، بشر به تاسی از پیشینیان و بر اساس نیاز روزگار خود و اقتضای زمانه گره ای جدید به قالی افزوده و حتی هنگامی که مصلحت دانسته گره ای را برچیده و یا ادامه قالی را با رنگ و نقشی دیگر بافته است.
تا به اینجا می توان دریافت که فرهنگ پویا، منعطف و تحول پذیر است، فرهنگ امروز ما نیز دستخوش تغییرات ناملموسی بوده که حتی با مطالعه تاریخ معاصر می توان آن را درک کرد. مانند روند تغییر پوشش لباس مردم ایران از لباس های سنتی که دقیقا برگرفته از فرهنگ و شرایط اقلیمی هر منطقه بود، به لباس های امروزی که ریشه ای در فرهنگ ما ندارد. 
نباید فراموش کرد که فرهنگ از عناصری چون مجموعه ی هنجار ها، ارزش ها، عقاید و باور ها، نماد ها، صنایع فرهنگی و هنری تشکیل شده است. یکی از قابلیت های فرهنگ ایجاد انطباق و سازگاری به کمک عانصر گفته شده، بین انسان با انسان و انسان با محیط طبیعی و محیط طبیعی با انسان است.
پس اکنون که می دانیم حدود ۸۰ درصد از ذخیره آب های زیر زمینی در کشور مصرف شده نباید به فکر بازآفرینی در برخی از عناصر فرهنگی باشیم؟ آیا همچنان در ایام نوروز بر کاشت سبزه با گندم باید تاکید داشته باشیم و آن را روز سیزده دور بی اندازیم، یا می توانیم با کمی انعطاف بذر دیگری بکاریم که هیچ هدر رفتی نداشته باشد؟  
در حالی که طبق آمار گمرک ایران، در سال ۹۳ گندم به عنوان محصولی استراتژیک و اساسی با حجمی معادل شش میلیون و ۹۵۴ هزار تن و با ارزش نزیک به سه میلیارد دلار، در صدر کالا های وارداتی است، این میزان واردات در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته از نظر وزنی ۷۵.۲۸ درصد و از ارزشی ۵۷.۳ درصد افزایش داشته است. 
چرا گندم در صدر جدول واردات گمرک در سال ۹۳ است؟ 
چرا میزان واردات و ارزش گندم نسبت به سال ۹۲ افزایش زیادی داشته است؟
آیا درست است در شرایط خشک سالی شدید امروز، که هر سال بیشتر به واردات گندم نیازمند می شویم، این برکت خدارا هدر دهیم؟
آیا نباید به دنبال تدبیری بود تا از هدر رفتن گندم جلو گیری کنیم؟
بر اساس سرشماری(سال۱۳۹۰) تعداد خانوار های کشور ۲۰ میلیون و ۷۰۳ هزار و ۹۵۳ اعلام شده است. اگر فرض بگیریم برای کاشت سبزه ۵۰ گرم گندم لازم است و  فقط ۱۵ میلیون نفر سبزه نوروز را با گندم نمی کارند، در مجموع ۷۵۰ هزار تن گندم دور ریخته نشده است و آب مجازی آن معادل ۸۲۵ میلیارد لیتر می شود که هدر نرفته است.
ضرب المثل ها نیز ریشه در فرهنگ و تاریخ جوامع دارند، از قدیم گفته اند: قطره قطره جمع شود، وانگهی دریا شود! لذا اگر کل حساب و کتاب بالا را باز نصف کنیم رقم قابل توجهی می شود که هیچ خردمندی بی اعتنا از کنارش رد نمی شود!
کمپین سبزی نوروز در دومین سال فعالیت خود به مردم پیشنهاد می دهد: سبزی را به عنوان سبزه بکارند. طبق تحقیقات فاطمه کریمی (فعال محیط زیست کاشان)  کاشت بذر سبزیجاتی مانند تره تیزک به جای کاشت گندم در یزد مرسوم بوده است. حتی در روستای گیلی (بین اراک و خمین) در گذشته با این حال که کشاورز بودند و گندم، ماشک و... داشتند، اما اصلا سبزه نمی کاشتند و قبل از سال تحویل به باغ های نزدیک روستا رفته و علف های تازه روییده و سبز را از کنار جوی آب با ریشه در می آوردند و در ظرفی مناسب در سفره هفت سین می گذاشته اند.  
نگاهی اجمالی به انتخاب عناصر سفره هفت سین در گوشه و کنار کشور نشان می دهد که عقاید مختلفی برای کاشت سبزه وجود دارد و روایت های گوناگونی نقل شده است. اما کمپین سبزی نوروز کاری ندارد کدام درست یا نادرست است، تفکر کمپین اینگونه است که امروز با توجه به حال بد محیط زیست و خشک سالی باید تدبیری اندیشید و روشی را برگزید که ضامن بقای خودمان و زمین باشد.
چرا دانه های خوراکی را سبزه کنیم و بعد از چند روز دور بریزیم و هم آن دانه را هدر بدیم و هم چهره محیط طبیعی و شهری را پر از سبزه کنیم؟
در حالی که می دانیم برای خرید گندم هزینه گزافی می دهیم چرا بر سبزه گندم پا فشاری کنیم؟
چرا تفکر نوینی را که به پاسداری از فرهنگ و محیط زیست در کنار هم، به پا خواسته را کور کورانه تخریب می کنیم؟
آیا باید دست روی دست گذاشت تا دیگر نتوان کاری کرد؟
برخی می گویند شما می خواهید فرهنگ چند هزار ساله را تغییر دهید یا حذف کنید! به ایشان می گویم مگر شما از مو به موی فرهنگ چند هزار ساله مطلع و آگاه هستی که امروز این پیشنهاد فرهنگی و محیط زیستی را سرکوب می کنید؟ 
چه بسا زرتشتیان بر سبزه خود اوستا می خوانده اند، آیا دلواپسان تغییر فرهنگ اکنون بر سبزه خود اوستا می خوانند؟
چه بسا مردان ایرنی در گذشته عمامه بر سر می گذاشته اند، آیا دلواپسان سبزه گندم امروز عمامه به سر دارند؟
چه بسا مردان و زنان در گذشته گیوه و گالش به پا می کرده اند، آیا دلواپسان امروز گیوه و گالش به پا می کنند؟
چه بسا در گذشته حمام خزینه ای بود و آیا دلواپسان باز آفرینی عناصر فرهنگی، همچنان در خزینه ها حمام می کنند؟
چه بسا وسیله حمل و نقل در گذشته، اسب، شتر، الاغ و قاطر بوده، آیا دلواپسان، همچنان با الاغ تردد می کنند؟
این همه ایراد های ملا نصرالدینی از یک کمپین مفهومی برای چیست؟ این همه پا فشاری های افراطی برای چیست؟ 
تا ۲۰ سال پیش برف که می بارید، بزرگتر ها می گفتند: این که چیزی نیست، زمان ما برف می آمد تا کمر و تو کوچه ها تونل می زدیم، در حالی که از نظر ما در همان ۲۰ سال پیش هم برف قابل توجهی باریده بود، اما امروز نه از آن تونل ها خبری است و نه از برف ۲۰ سال پیش و باید گفت سال به سال دریغ از پارسال.
نمیدانم دلواپسان سبزه نوروز کجا زندگی می کنند که تبعات خشک سالی را ندیده و درک نکرده اند، طی چند سال گذشته صد ها تالاب، دریاچه، رودخانه، چشمه و برکه در گوشه و کنار مملکت خشک شده است، طی سال های گذشته بارش نزولات جوی به شدت کاهش پیدا کرده است، طی سال های گذشته ذخایر آب زیر زمینی ته کشیده است، طی سال های گذشته افزایش نیاز جامعه در قالب تجمل گرایی و مصرف گرایی ظاهر شده و اسراف در نان و غذا به مراتب زیاد شده است. روزگاری اگر تکه نانی، آن هم غیر عمد روی زمین افتاده بود، مردم آن را برداشته و در کناری که زیر پا نباشد می گذاشتند؛ اما امروزهر طرف که می روی نان زیر پا است. 
 جبر طبیعت کاری به توافقات، تفاهمات، مرز بندی، فرهنگ، تاریخ و تمدن چند هزار ساله ی ما ندارد! کمپین سبزی نوروز با جهان بینی خاص خود در صدد حفظ پایداری محیط ‌زیست و طبیعت به منظور استمرار برپایی آیین های سنتی در ایران زمین است.
سبزی نوروز را پیشنهاد دادیم، چون کاشتن سبزی فراگردی ارگانیک در خانه ایجاد می کند. سبزی در خانه ها کاشته می شود و در خانه می ماند، یعنی روز سیزده سبزی را دور نمی اندازیم. شرایط اقلیمی بر آن تاثیر کمی دارد، افراد می توانند با کمپوستی که خودشان درست کرده اند و با آب خاکستری، سبزی های داخل خانه و حتی باغچه خود را آبیاری کنند. استفاده مجدد از وسایل دور ریختنی برای درست کردن گلدان و بستر کشت سبزی تولید پسماند خانگی را کاهش می دهد. سبزی نوروز بار دیگر پیوندی میان انسان امروز با طبیعت ایجاد خواهد کرد.
کمپین مفهومی سبزی نوروز سرآغاز تحولی در سبک زندگی افراد است، از کاشت سبزی خوردن برای سبزه نوروز گرفته تا پیام های محیط زیستی پنهانی که افراد به هنگام کسب اطلاعات برای کاش سبزی کسب می کنند؛ کمپین می گوید گندم را باید مانند جان پاسداری کرد و مراسم نوروز را باید به بهترین شکل به جا آورد. قرار نیست عنصری از هفت سین حذف شود یا تغییری در سنت ها ایجاد شود، پیشنهاد کاشت سبزی از خرده فرهنگ های کشور استخراج شده است. آنچه در سبزه مهم است سبز بودن، ریشه دار بودن، شادابی و طراوت و خوراکی بودن آن است. 
اما در این کمپین می خواهیم چند عنصرنا مطلوب را از سفره هفت سین و رفتار مردم خذف کنیم، خریدن ماهی قرمز که به استناد آثار نقاشی دوره قاجار هیچ جایگاهی در سفره هفت سین ندارد و رها سازی آن در چشمه ها، رودها، برکه ها و... اشتباه است، چون آن ماهی به گونه مهاجم تبدیل می شود و توازن در آن اکوسیستم برهم می خورد. همینطور در حمیات از جانوران بومی و در حال انقراض، چون سمندر لرستانی، سنجاب، پرندگان و لاکپشت و مار آبی از خرید آن پرهیز کنیم و به کودکان گوشزد کنیم که خرید و فروش این جانوران غیر اخلاق، غیر انسانی و غیر قانونی است و باید به زیستگاه خود بازگردانده شوند.
در مجموع ایده و اهداف کمپین مفهومی سبزی نوروز از جامعه، محیط زیست و طبیعت برخواسته است. این کمپین با توجه به اقتضای طبیعت، پشنهاد فراگردی ارگانیک را به افراد می دهد که باعث تحول در سبک زندگی و سلامت افراد خواهد شد. بخش اعظم جامعه امروز غرق در روزمرگی، گرفتاری و تامین معیشت خود بوده و از مسائل محیط زیستی غافل است. بی اعتنایی به محیط زیست و طبیعت در نوروز به اوج خود می رسد و سبزی نوروز بهانه ای است برای ورود به ذهن مشوش اقشار مختلف جامعه. 
حال قضاوت با شما، کمپین سبزی نوروز، در راستای حذف یا بازآفرینی فرهنگ تلاش می کند؟

*کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه، کنشگر محیط زیست، ایده پرداز و مدیر کمپین مفهومی #سبزی نوروز

منبع: زیست بوم

گزارش کمپین نریختن زباله روی زمین در محرم۹۴+کلیپ

جسارت محیط زیستی
ایران پاک یادت نره

روحیه محیط زیستی و جسارت فعالیت محیط زیستی را در دل دغدغه‌مندان تقویت و از هر حرکت محیط زیستی در دور افتاده‌ترین نقاط کشور حمایت کردیم.
به گزارش پایگاه خبری گُلوَنی، احسان میرزائی: ایده اولیه کمپین ایران پاک را دو تن از فعالان محیط زیست خانم بوداغی و آقای محمد فیضی در محرم سال ۹۴ مطرح کردند که ابتدا به صورت ثبت‌نام از سمن‌های محیط زیستی، هیئت‌های مذهبی، مساجد و… در فضای تلگرام بود که کم‌کم با هم‌فکری و تلاش دوستان و با استفاده بهینه از روحیه و جو مثبت حاکم بر عزاداری محرم باعث هم‌دلی، هم‌زبانی و هم‌گرایی میان ۱۲۳ عضو کمپین شد.
حتی برخی افراد در نقاط مختلف کشور پیگیر بودند که چطور می‌توانند خودشان برنامه‌ای ترتیب دهند و با راهنمایی‌هایی که ارائه شد برنامه پاک‌سازی را برگزار کردند. البته باید تاکید کنیم ایده پاک‌سازی منحصر به ما نبوده بلکه گروه‌ها، سمن‌ها و فعالان محیط زیست از سال‌های پیش چنین برنامه‌هایی داشتند؛ کاری که ما کردیم استفاده به موقع از فضای مجازی و بکارگیری تلگرام برای هم‌رسانی اخبار و اطلاعیه‌ها بود. ما تلاش کردیم تا روحیه محیط زیستی و جسارت فعالیت محیط زیستی را در دل دغدغه‌مندان تقویت کنیم و از هر حرکت محیط زیستی در دور افتاده‌ترین نقاط کشور حمایت کردیم.
اما کمپین‌سازی و ادامه فعالیت کمپین‌ها در کشور ما با مسائل و مشکلات بنیادی مواجه است که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت، چه بسا کمپین‌هایی با قدرت و سر و صدای فراوان بیانیه دادند و ابراز وجود کردند؛ اما طولی نکشید که رو به زوال رفتند. اما همان طور که قبلا اشاره شد فعالیت کمپین ما در محرم به دلیل زیر ساخت مناسب اجتماعی در بحث مشارکت در عزاداری و انجام کار خیر منجر به هم‌صدایی گسترده‌ای در کشور شد.
کلیپ ارائه شده گزارش برنامه محرم کمپین ایران پاک است و در پایان برنامه دوم، یعنی کمپین امید (حفاظت و حمایت از پرندگان مهاجر) است را آغاز خواهیم کرد.

کلیپ را در  پایگاه خبری گلونی ببینید

چه کسی قنات ما را کور کرد؟

احسان میرزائی - شهروندخبرنگار:‌ داستانی که در آن به دنبال مقصر خشک شدن قنات می گردیم!

یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود، روستایی بود...
روستای قصه ما سرشار از نعمت و برکت بود؛ همه می دانستند که این فراوانی به لطف قناتی است که آب پاک را به روستای آن ها می رساند.
مردم روستا طبق سنت قبل از هر کاری به آخرین چاه قنات می رفتند، سنگی برداشته و داخل چاه پرت می کردند تا صدای آب را بشنوند، هر چه صدا پر تنین تر، امیدواری و شانس انجام آن کار بیشتر! 
مثلا اگر می خواستند عروسی بگیرند، خانه بسازند، زراعت را آغاز کنند و... 
شاید آن ها می خواستند مطمئن شوند که آب همچنان هست.
اما آنطرف ماجرا، پیرمردی بود که روز های زیادی از عمر خود را زیر زمین و درون قنات سپری کرده بود.
چون او مقنی روستا بود.
پیرمرد به سنت سنگ انداختن در چاه اعتقاد نداشت و هیچگاه به روستاییان نگفت که سنگ اندازی در چاه تاثیری در روند کار های شان ندارد.
شما فکر می کنید اگر گفته بود کسی باور می کرد؟
 
 او بعد از نماز صبح از روستا خارج می شد و از چند میله بالاتر به درون قنات می رفت، داخل قنات فضای تنگ و ارتفاع کمی داشت، او به سختی و مشقت بسیار سنگ ها را از مسیر آب بیرون می کشید و از قنات محافظت می کرد؛ تا این که شمع جان پیرمرد خاموش شد...
روستاییان همچنان به سنت خود ادامه دادند، کم کم به جای صدای آب، از چاه صدای برخورد سنگ روی سنگ می آمد!
مردم علت را نمی دانستند و با کم شدن حجم آب خروجی گویا مرغ شانس روستاییان پر کشید و رفت...
.
به نظر شما پیرمرد مقنی مقصر بود یا روستاییان؟
 
 
#احسان_میرزائی www.ofmedia.ir
#شنبه -۱۲ - #اردیبهشت - ۱۳۹۴ _ ۱۸:۲۳
 
 
 
بیشتر بدانیم:
 
#مقنی در لغت نامه دهخدا:
مقنی . [ م ُ ق َن ْنی ] (ع ص ، اِ) کاریزگر. (دهار). کاریزکننده . (غیاث ). این کلمه اشتغال به ساختن قنات را می رساند. (ازانساب سمعانی ). دانای مواضع آب در زمین و کننده ٔ کاریز. (ناظم الاطباء). کاریزکنه . کاریزکن . کان کن . کن کن . چاه کن . چاه جو. اَبّار. کُموش . کومش . کمانه . چاه گر. آنکه قنات یا چاه کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مقنی الارض ؛ هدهد. یعنی دانای مواضع آب از زمین . (منتهی الارب ). هدهد. (ناظم الاطباء). (منبع فرهنگ لغت آنلاین)
 
#کاریز یا قنات یا کهریز به مجرای تونلی شکلی که در زیر زمین کنده شده تا آب در آن جریان یابد می‌گویند. این مجرا که در عمق زمین برای ارتباط دادن رشته چاه‌هایی که از «مادر چاه» سرچشمه می‌گیرد به منظورهدایت آب و مدیریّت آب برای کشاورزی و سایر مصارف به کار گرفته می‌شود. این کانال ممکن است تا رسیدن به سطح زمین هزارها متر طول داشته باشند و سرانجام آب این کاریزها برای شرب و کشت و کار به روی سطح زمین می‌آیند که به این محل دهانه کاریز، سر قنات، یا مظهر می‌گویند. (منبع ویکیپدیا)
 
#قنات‌های ایران
طبق آمار ارائه شده در کارگاه مهندسی قنات برگزار شده در تهران در سال ۱۳۸۹ تعداد قنات‌های فعال ۳۶۳۰۰ رشته بوده و مجموع طول کوره‌های قنات ۲۱۷۸۰۰ کیلومتر و مجموع طول میله‌های قنات ۱۵۸۲۶۸ کیلومتر تخمین زده شده است. قنات زارچ با قدمت بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال و با ۷۱ کیلومتر طول به عنوان یکی از بلندترین قنات‌های ایران شناخته می‌شود. عمیق‌ترین مادر چاه نیز در شهرستان گناباد با نام قنات قصبه قرار دارد که تاریخ حفر آن به دورهٔ هخامنشی می‌رسد. طول قنات قصبه گناباد ۳۳۱۳۵ متر می‌باشد و عمق مادر چاه رشته اصلی قنات ۲۱۷ متر و عمق مادر چاه رشته انشعابی دولاب نو حدود ۳۰۰ متر می‌باشد. تنها قنات دو طبقه جهان قنات دوطبقه مون اردستان در محله مون یکی از محلات شهرستان اردستان در استان اصفهان واقع است. این قنات در این محله شامل دو طبقه‌است که که در هر طبقه آن آبی مسقل جریان دارد جالب این جاست که آب هیچ‌یک به دیگری نفوذ نمی‌کند این قنات ۸۰۰ سال پیش احداث شده‌است. (منبع ویکیپدیا)